یه جاهایی هست تو غصه و غم نمیخوری! غم و غصه رسماً میخورتت! یه لیوان آب هم پشتش :/ طوری که واژهها هم به گرد پاش نمیرسن :( دوبارهها معنی نمیدهد میشود یک همیشهی ممتد… بیشتر »
کلید واژه: "سایه نوشت"
زینب : مامان میایی باهم حرف بزنیم. سایه همانطور که مشغول غذا پختن بود، رو کرد به زینب خاتون و گفت: موقع ناهار با هم حرف میزنیم. زینب خاتون چشمهایش را ریز کرد. ابروهایش را در هم کشید. دست به کمر گذاشت و گفت: ماااا مااااان موقع ناهار خوردن که نمیشه!… بیشتر »
همیشه از ما سوال پرسیدند که علم بهتر است یا ثروت؟ اولین سوالی که در ذهنمان ثبت شد و هیچ وقت برایش به جواب نرسیدیم. تنها هنر معلم ادبیاتمان همین بودکه در ذهن ما این سوال را اساسیترین سوال و جواب آن را حیاتیترین جواب ثبت کند. همه هم یک رنگ و بدون هیچ… بیشتر »
هیچ آدمی یک شبه عوض نمی شود. نه خوبها به یکباره از چشم خدا میافتند و بدترین میشوند. نه معجزه میشود و یکی، یک شبه برای ما همان کسی میشود که در آرزویش بودیم. لباس آدمها همیشه ثابت است. نمیخواهم بگویم احتمال تغییر نیست. نه! اما هیچ کس نمیتواند با… بیشتر »
حوصلهاش نبود که از پله ها بالا برود اما مجبور بود. دوباره همان برگهی همیشگی را روی آسانسور دید«آسانسور خراب است». از برگه عکس گرفت و استوری گذاشت و نوشت امروز هم مثل همیشه. با پا محکم به در کوبید. کیفش که با کتابهای که از کتابخانه امانت گرفته بود… بیشتر »