عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن

  • خانه
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 38

به کجا چنین شتابان!

ارسال شده در 11ام مهر, 1398 توسط سایه در انقلاب افراط ها و افریط ها

فقط در حد یک شعار بود. یک شعارِ همیشه‌گی و سرِ زبانی! مدام می‌گفت “دو پادشاه در یک اقلیم نمی‌گنجد. می‌دانی چرا من قبول نکرده‌ام چون نمی‌توانم بله قربان‌گو باشم". اما عملش عکس بود، عکسِ تمام حرف‌هایش!

دیروز که جانِ به قولِ خودش ناقابلش را، در درست می‌فرمایید‌هایش نثارِ پادشاه دیگر می‌کرد، دوست داشتم تمامِ حرف‌های گذشته را صف می‌کردم تا شاید کمی فقط کمی در رفتارش در حرف‌هایش تامل می‌کرد.

فقط برای او نیست شاید خودِ من هم روزی در همین موقعیت قرار بگیرم نمی‌خواهم سرزنشش کنم. اما میل به قدرت و میل به کمال انسان اگر در مسیر درست خودش قرار نگیرد می‌شود حجاب اکبر!

اینکه خودت را نیروی مخلص نشان بدهی که انسانِ مخلص نمی‌شوی. اینکه با برنامه پشت سرهم دروغ ببافی و خودت را فریب بدهی که مصلحت اسلام این است که نمی‌شوی نجات دهنده‌ی اسلام!

مگر ما خط کشِ اسلام هستیم! مگر ما مصلحت سنجِ اسلام هستیم! خودمان را در بعضی مقام‌های زود گذر دنیا همیشگی ندانیم! این دنیا به هیچ کس وفا نکرده است. خودمان را دریابیم! بد نیست هر روز به خودمان بگوییم به کجا چنین شتابان!

به کجا چنین شتابان سایه نوشت
نظر دهید »

چی شد طلبه شدم

ارسال شده در 7ام مهر, 1398 توسط سایه در بدون موضوع

طلبه که شدیم، گمان می‌کردیم شاید بعد از چند سال درس خواندن و دود چراغ‌خوردن، ب­توانیم مبلغ این راه شویم. اما همان ابتدا، همین که رسالت طلبگی را پذیرفتیم باید به خاطر این تصمیم بزرگ به اطرافیان جواب پس می‌دادیم غافل از این که همین سوال و جواب­‌ها، اولین گام‌­های تبلیغ راه روشنی بود که در پیش داشتیم.

-چی شد طلبه شدی؟

-دانشگاه قبول نشدی که رفتی حوزه؟

-پدرت روحانیه؟

-راستی اگه منم بخوام بیام حوزه درس بخونم چه جوریه؟!

حتما شما هم با واکنش‌­های سرشار از تعجب، پرسش، یا حتی اعتراض خانواده و دوستان نسبت به طلبه بودن خود مواجه شده­‌اید. همکلاسی­‌های قدیمی که انتظار داشتند امروز شما را در قامت یک خانم مهندس یا دکتر ببینند، خانم­‌های مسجدی که از خوش­رویی شما با کودکان بازیگوش تعجب می­‌کنند و از خانم‌­های مذهبی جز روی گرفته و سگرمه‌­های در هم چیزی ندیده‌اند. دختر جوان امروزی که یک نیم­روز در کوپه قطار هم­سفرش بودید و سفره دلتان را برای هم باز کردید، وقت خداحافظی با شنیدن طلبه بودن شما، از تعجب، خشکش زده و با هول و ولا زلف پریشانش را زیر روسری مخفی کرده؛ آن‌هایی که در فضای مجازی با جستجوی اسم و رسم طلبگی به صفحه شما رسیده‌­اند و با گپ و گفتی مجازی دو دنیای متفاوت را به هم پیوند زده‌اند. این‌ها همه تجارب تبلیغی و فرصت‌­های ارزشمندی است که با قدم گذاشتن در حوزه علمیه به ما روی می‌­آورند. چه بسیار افرادی که چند خط صحبت دوستانه شما، مسیر زندگی­شان را چرخانده باشد همین اطراف، به یکی از همین حوزه­‌های علمیه سراسر کشور…

راستی، شما خودتان طلبه شدنتان را مدیون کدام دوست و فامیل هستید؟ چه کسی برای اولین بار شما را با فضای حوزه آشنا کرد و چگونه به این خانواده بزرگ پیوستید؟ ماجرای طلبه شدنتان را با هشتگ #چی_شد_طلبه_شدم در شبکه و با کلید واژه چی شد طلبه شدم در کوثر بلاگ منتشر کنید. از بهترین روایت‌ها با تقدیم هدایایی تقدیر خواهد شد.

چی شد طلبه شدم
3 نظر »

آخـر از اینجا نیستم، کاشـــــانه را گم کرده‌ام

ارسال شده در 27ام شهریور, 1398 توسط سایه در انقلاب افراط ها و افریط ها

آخـر از اینجا نیستم، کاشـــــانه را گم کرده‌ام «تلاش ما در طول زندگی برای این است که به آرامش برسیم» این جمله‌ی آندره موروا را روی مقوایی صورتی با خطی خوانا و ماژیک آبی رنگی نوشته بود و با گل‌های خشک شده تزیین کرده بود. معلوم بود به این جمله ایمان دارد. آرامش خاصی در چهره‌اش بود. بر عکس خیلی از راننده‌های تاکسی که همیشه در حال عجله هستند و حتی پشت چراغ قرمز هم نمی‌توانند یک دقیقه آرام بگیرند. دوست داشتم از او بپرسم این همه آرامش را از همین یک جمله گرفته‌اید؟

همه‌ی ما در زندگی به دنبال آرامش هستیم. کمتر کسی پیدا می‌شود که این موضوع برایش مهم نباشد. اینکه چگونه آرامش داشته باشیم در واقع به باورها و شیوه‌ی زندگی شخصی خودمان برمی‌گردد. راه‌های مختلفی برای به بدست آوردن آرامش بیان شده است؛ که از آنها می‌توان به عشق ورزیدن به دیگران، افراط و تفریط نکردن در باورها، صلح جو بودن، عمیق فکر کردن، بخشنده بودن و از انتقام دوری کردن، شاد زندگی کردن و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد. خیلی از افراد برای تزریق آرامش به دنبال نسخه‌های پیچیده شده توسط بزرگان و صاحب نظران می‌روند. اینکه پابلو پیکاسو معتقد بود که آرامشِ کامل تنها در آغوش طبیعت امکان پذیر خواهد بود؛ را سر لوحه زندگی خود قرار می‌دهند و خود را به دامان طبیعت می‌سپارند، بدون اینکه برایشان مهم باشد که پشتوانه‌ی حرف پابلو پیکاسو چه چیزی بوده و یا اینکه آیا خودش به این نسخه عمل کرده است یا نه؟

شاید شعاری باشد اما آرامش، گمشده‌ی زندگی انسان امروز است. برای به دست آوردن آن حاضر است هزارن راه نرفته را برود که گاهی جز سراب نیستند و خود عامل سلب آرامش‌اند. احساس تنهایى و بى‌پناهى، وحشت و اضطراب از آینده‌ای نامعلوم، دلهره و اضطراب از عدم موفقیت در مراحل مختلف زندگى از جمله در تحصیل، شغل، کارو انتخاب همسر و… همه عواملی هستند که آرامش انسان را تهدید می‌کنند. اما اگر بتوان از راه صحیح با این دلهره‌ها برخورد کرد، آرامش بر زندگی انسان حاکم خواهد شد.

شاید بتوان مهم ترین عامل بر هم زدن آرامش را این دانست که انسان تمام هستی خود را محدود به همین دنیایی مادی می‌داند در حالی که اگر ایمان داشته باشد که این دنیا مقدمه‌ای است برای یک زندگی ابدی، همچون مولانا چنین می‌سراید «با هر چه دلم قرار گیرد بی تو، آتش به من اندر زن و آنم بستان». انسان با یاد خدا آرامش می‌گیرد «وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ» و طعم آرامش واقعی را می‌چشد. در پناه خداوند آرام می‌گیرد. بعد از این می‌تواند به نسخه‌های دمِ‌دستی کسب آرامش رجوع کند. بدون شک چون که صد آید نود هم پیش ماست.

آرامش سایه نوشت
2 نظر »

آرزویی دخترانه‌ و کوچک

ارسال شده در 21ام شهریور, 1398 توسط سایه در جیز های فضای مجازی

هیچ کدام از داروهای که این چند روز خورده بودم این همه تاثیر نداشت. هر چه بود توانست من را از جا بلند کند. خودم را به میز رساندم. با صورتی ورم کرده و چشم‌های پُف کرده نشستم پای سیستم. روسریم را محکم روی سرم بستم که بتوانم به صفحه‌ی سیستم نگاه کنم.

کیسه‌ی دارویم را گذاشتم کنار دستم با یک پارچ آب. از سکوت خانه، بی‌اختیار گریه‌ام گرفت. برای اینکه بتوانم استراحت کنم زینب را، به یک تبعید اجباری فرستاده بودم. حالا حتما برای خاله‌اش دارد قصه‌ی پرستاری از من را می‌گوید و شیرین زبانی می‌کند.

اما…

حالا که نشسته‌ام دوست دارم کنارم باشد و لیوان را پر از آب کند و از برآورده شدن آرزویش بگوید. اینکه خوشحال است من مثل مامانِ پرین مریض شده‌ام تا او از من مراقبت کند. آرزویی دخترانه‌ و کوچکی که با تمام وجود به زبان می‌آورد!

«إِنَّ اَلْمَرَضَ لاَ یَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى لاَ یَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْبٌ»… انشاءالله …

سایه نوشت: باید فیتیله‌ی بعضی از بودن‌ها را پایین کشید و رفت…

 

سایه نوشت
6 نظر »

عشق ممنوع

ارسال شده در 20ام شهریور, 1398 توسط سایه در انقلاب افراط ها و افریط ها

یک ریز داشت گله می‌کرد که ای‌کاش ادعای فرهنگ نداشتند. هر چه برایشان دلیل می‌آورم جبهه می‌گیرند و یک صدا من را رد می‌کنند. هزار دلیل می‌آورند که یعنی من اُمُّلم! هیچ چیزی سرم نمی‌شود.

بدون اینکه حق را به او یا طرف مقابلش بدهم پرسیدم خودت تا به حال عشق ممنوع را دیده‌ای؟ اصلا هیچ کدام از فیلم‌های ترکیه‌ای را دیده‌ای؟

گفت: نه من نمی‌بینم. نه الان و نه هیچ وقت دیگه‌! من نه خودم و نه هیچ کدام از اعضای خانواده‌ام را نمی‌گذارم که حتی یک لحظه پای این فیلم‌ها بنشیند اما متاسفانه بعضی‌ها حرف تویی سرشان نمی‌رود و تمامِ وقتِ خود را پای ماهواره می‌گذرانند. گناه دیدن که هیچ؛ باید پاسخگویی تک تک لحظاتی که برای این فیلم‌ها می‌گذارند باشند!

گفتم چرا فکر می‌کنی تمام لحظات این فیلم‌ها گناه است و هیچ نکته‌ی آموزشی ندارد؟
گفت: باورم نمی‌شود که این حرف، حرف تو باشد. دشمن تا کجاها نفوذ کرده!

راست می‌گفت دشمن تا کجاها نفوذ کرده. دقیقا در افکار پوسیده و متعصب ما لانه کرده. ما هم خوب میدان را برایش باز گذاشته‌ایم. کسی که هیچ آگاهی از برنامه‌های ماهوراه ندارد نباید منبر برود آن هم برای نسل جوان! کسی که نمی‌داند داستان سریال‌های ماهواره‌ای دقیقا چه نکات مثبت و منفی دارند نباید هم بحث کسانی بشود که هم برنامه‌های تلوزیون ما را می‌بینند و هم ماهواره را.

او را خوب می‌شناسم حتی حاضر نیست یک سریال تلوزیون را دنبال کند نه برای اینکه لذت ببرد نه! برای اینکه بفهمد این فیلم یا این برنامه حرفش چیست؟ چه چیزی را دارد در قالب یک فیلم خانوادگی، یک فیلم عاشقانه به خورد ملت می‌دهد چه برسد به دیدن یک فیلم از ماهواره یا خواندن نقد اینگونه فیلم‌ها! چنین شخصی نباید بحث کند با جوانانی که به دنبال هیجان هستند و تشنه‌ی یک رابطه‌ی عاطفی! کسانی که حتی اگر در آن موقعیت نیستند دوست دارند خودشان را در نقش معشوقه‌ی آن فیلم ببینند و برای چند لحظه‌ غرق در رویا شود.

به او گفتم اتفاقا سریال عشق ممنوع جزء بهترین سریال‌های ترکی است. سریالی که اگر قسمت آخر آن همان روز اول پخش می‌شد شاید بین ما هم جایگاه ویژه‌ای باز می‌کرد. سریالی که عاقبت خیانت را به خوبی یه تصویر کشید و به خوبی نشان داد که از هر دستی بدهی از همان دست هم پس می‌گیری!

حرفم راقطع کرد و گفت دیدی گفتم دشمن بین ما هم نفوذ کرده. گفتم من این‌ها را نگفتم که دیدن این سریال را بر‌ای همه‌ی افراد مجاز کنم اما برای شما که می‌خواهی جیز بودن این سریال‌ها را برای خانواده‌ها‌ِی امروزی و جوانان بیان کنی خوب است هم نکات مثبت را بدانی و هم نکات منفی را و هنر بیانش را هم داشته باشی تا بتوانی قدمی برداری.

خوب است شخصیت‌ها و بازیگران نقش‌های اصلی سریال‌های معروف را بشناسی و مختصری از زندگی آن‌ها بدانی. اینکه بازیگران این فیلم‌ها در صفحه‌ها‌ی شخصی عکس خودشان و فرزندانشان را می‌گذارند. عکس از تمام مراحل بارداری و ابراز خوشحالی از اینکه مادر می‌شوند. همه‌ی اینها را می‌ توان با یک مقدمه و موخره‌ی زیبا کنار هم چید و به گونه‌ای بیان کرد که مخاطب شما را کنار خودش ببیند نه در مقابل خود!

سایه نوشت عشق ممنوع
نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 38
«رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَكَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ»

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دل نوشته
  • نهج البلاغه
  • معرفی کتاب
  • آه نوشته
  • جیز های فضای مجازی
  • انقلاب افراط ها و افریط ها
  • مثبت جمهوری اسلامی
  • شعر
  • خاطره
  • داستان
  • صحیفه سجادیه
  • معرفی فیلم

پیوندهای وبلاگ

  • یاس کبود
  • تسنیم
  • یار مهدی
  • پاییز
  • عصر غربت لاله‌ها
  • خط خطی های ذهن من
  • رشحه
  • چرند و پرند

آخرین مطالب

  • تلخ اما دوست داشتنی
  • "خامنئی"
  • زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • به زیبایی عقل و احساس
  • یک عاشقانه‌ی سیاسی
  • سانتاماریا
  • کتاب خاطرات مونس الدوله
  • ریاض هستم، یک پسر الجزایری
  • سلام به تویی که هرگز نیامدی!
  • مهد سلیمانی‌ها

آخرین نظرات

  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • منمد۶ در عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • ... در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • رشحه در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ...  
    • ...
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ریحانة الحسین(س)  
    • ریحانة الحسین (سلام الله علیها)
    • موسسه آموزش عالی حوزوی ریحانة النبی سلام الله علیها - اراک
    در عالم مجازی محضرخداست
  • مهیار  
    • رشحه
    در "خامنئی"

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس