عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن

  • خانه
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 38

خارجی‌ها در عصر جدید :)

ارسال شده در 14ام فروردین, 1398 توسط سایه در مثبت جمهوری اسلامی

امشب یکی از اجراهای عصر جدید کمی متفاوت‌تر از بقیه بود. خارجی‌ها مهمان برنامه بودند، خارجی از نظر مرز جغرافیایی نه انسانیت. از کشور فلسطین و یمن بودند. شاید در اجرا خیلی هماهنگ نبودند اما به دل نشست اجرای ساده و به گفته‌ی خودشان غیر حرفه‌ایشان. به قول امین حیایی  پیامشان را مثلِ زبان فارسی حرف زدنشان رساندند :))

دمِ احسان علیخانی و مادر بزرگش هم گرم با دعای قشنگشان « خدا به زمین گرم بزنه باعث و بانی تمام جنگهای جهان را»

احسان علیخانی امین حیایی انسانیت سایه نوشت عصر جدید فلسطین مرز جغرافیایی موشک‌باران یمن
2 نظر »

تصمیم کبری

ارسال شده در 12ام فروردین, 1398 توسط سایه در دل نوشته

همان شش سال پیش باید کمی با تأمل بیشتری تصمیم می‌گرفتم. کمی، فقط کمی بیشتر فکر می‌کردم. دو دو تا چهار تا می‌کردم بین آنچه که علاقه دارم و آنچه باید انجام می‌دادم. شاید اگر فکر امروزم را داشتم به نتیجه‌ی بهتری می‌رسیدم. اما هر وقت ماهی را از آب بگیری تازه‌است. هیچ وقت برای شروع دیر نیست. تمام سالِ ۹۷ را با خودم کلنجار رفتم که من آدمِ کار اجرایی نیستم. یعنی هستم نه اینکه نباشم اما علاقه و استعدادم در چیز دیگری بوده و است. با مشغول شدن به کار اجرایی فقط و فقط از خودِ واقعی‌ام دور می‌مانم.

دوستی می‌گفت: مگر تَهِ حسابت پُر است که چنین تصمیمی گرفته‌ای، حالا که بازار کار خراب است کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیر. اما من می‌گویم همیشه بازار کار هست و بستگی به تلاش خودمان دارد. از این جنس حرف‌ها زیاد شنیده‌ام. شاید از این بدتر هم بشنوم اما من تصمیم خودم را گرفته‌ام. دوست دارم به کارهای نیمه تمام خودم برسم. وقت بیشتری را برای درسم و کارهای پژوهشی بگذارم. به طور جدی‌تر زبان انگلیسی را دنبال کنم. از همه مهم‌تر بیشتر مادر باشم. مادری خودش یک شغل کامل است. شغلی که با طبیعتِ من و هر زنی سازگار است. شغلی که فرق نمی‌کند دبیر فلان مجموعه باشی یا کارشناس فرهنگی…

سایه نوشت قرارگاه ‌فرهنگی مادر پژوهش کارشناس فرهنگی
4 نظر »

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ

ارسال شده در 27ام اسفند, 1397 توسط سایه در دل نوشته

برگردیم و به سالی که گذشت نگاهی بیندازیم. نه یک نگاه معمولی کمی عمیق شویم. وقت خداحافظی از سال 97 است. سالی که گاهی فریاد زدیم که از زمانه خسته‌ایم. گاهی چنان خوش خوشانمان بود که از همه حتی خود واقعیمان غافل شدیم. گاهی شب و روزش را به گریه گذراندیم. گاهی هم صدای قهقه‌ی سرخوشیمان تا آسمان بلند بود. گاهی عجولانه تصمیم گرفتیم و خودمان و دنیا را مقصر دانستیم. گاهی هم مهمان صبری بودیم که ما را به نتایج خوبی رساند. گاهی فقط نشستیم و دعا کردیم و نشد و اما گاهی فقط شعار ندادیم که از تو حرکت و از خدا برکت، عمل کردیم.

گاهی ما شرمنده می‌شدیم و عذر خواهی می‌کردیم از خدایی که دید تمام آنچه را که از همه پنهان کردیم و باز هم خدایی کرد و آغوش مهربانیش را برایمان گشود. گاهی هم نه شرمنده شدیم و نه… بماند. 

دفتر 97 دارد بسته می‌شود. خوب است قبل از اینکه فاتحه‌ی سال 97 را بخوانیم، برگردیم و نگاهی به دست خط زندگیمان، به تعداد غلط‌های املایی و خط خوردگی‌های که شاید گاهی از عمد و گاهی از سر غفلت است بیندازیم و فکری به حالشان بکنیم.

 

إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ سال 97 سال 98 سایه نوشت
10 نظر »

و خدایی که در این نزدیکی است ...

ارسال شده در 17ام اسفند, 1397 توسط سایه در دل نوشته

 

خلاصه، در همین یکی دو خط

هزاران نقش، هزاران هزار تهی ایستاده در این دنیایی راز دار

مه، تاریکی…. من و گدایی باران … باران ستاره و «خدایی که در این نزدیکی است»*…

 

*سهراب سپهری

 

باران خدایی که در این نزدیکی است سایه نوشت سهراب سپهری
نظر دهید »

آلبوم خاطرات

ارسال شده در 5ام اسفند, 1397 توسط سایه در خاطره

برای سایه خیلی عزیز بود. برایش قصه می‌خواند و او را سیر از محبت مادری می‌کرد. شب که می‌شد درآسمان پر ستاره کودکی نه، نوجوانیش برای او قصه‌ها‌ی خیالی می‌بافت. نردبانی از یکی بود، یکی نبودها می‌ساخت. با او غرق می‌شد در چشمک ستاره‌های که سیاهی آسمان را زیبا می‌کردند. چند سال بعد دیگر او نبود، شدند آنها. حالا سایه مادر دو دختر ناز شده بود. هر دو را به یک اندازه دوست داشت. هنوز که هنوز است همان حس‌ها بین سایه و آنها هست. همان حس‌های قشنگ که حاضر نیست با هیچ چیز عوضشان کند. نمی‌داند جنس حسی که به آنها دارد را با چه کلمه یا جمله‌ای بیان کند. هر چه هست مثل نقاشی با آب رنگ می‌ماند روی بوم سفیدی که انتها ندارد. هنوز هم همانقدر عزیزند و دوست داشتنی. خودشان به تنهایی آلبومی از خاطراتند. سایه با نگاه کردن به آنها ورق می‌زند یک به یک لبخندها و تلخندهای نوجوانیش را. به آنها که نگاه می‌کند از ته دل می‌خندد به تمام غصه‌های که می‌خورد برای تمام هیچ‌های که برایش همه چیز بودند. سایه با آنها خودش را مرور می‌کند.

حالا همین آلبوم خاطرات را دودستی تقدیم دخترش کرده است. خواست که دنیایی کودکیش را با زینب سادات عزیزش تقسیم کند. اما سهم زینب سادات در این تقسیم « از دور نگاهت می‌کنم *» است. باور کنید دست خود سایه نیست چرا دروغ بگویم خب هر چه باشد این عروسک‌ها برای او بوده‌اند و همیشه در ذهنش تکرار می‌شود که برای خودش خواهند ماند. تا به امروز توانسته بود دخترش را قانع کند که وقتی بزرگ شدی با هر دو می‌توانی بازی کنی اما «ناگهان چقدر زود دیر می‌شود**»….

امروز با صحنه‌ای روبرو شد که تمام سیستم عصبی بدنش بهم ریخت. برای یک لحظه هیچ چیز نمی‌دید فقط رد نگاهی را دنبال می‌کرد که بین معصومیت و شیطنت مانده بود.  سایه سکوت کرده بود و درمقابل یک نفر یک ریز حرف می‌زد  و سعی می‌کرد با زبان کوچکش دل سایه را به دست آورد. سایه  نشست، و فقط صحنه‌ی جرم را نظاره می‌کرد.  همانطور که به قیافه‌ی آش و لاش عروسک‌های دوست داشتنی‌اش نگاه می‌کرد دو دست کوچ حلقه شدند دورگردنش و صدای که گفت مامان من بنزین بوسم تمام شده. 

سایه نوشت: یعنی به زور تونستم موهای عروسکای خوشگلمو مرتب کنم تا بتونم یه عکس ازشون بگیرم. حالا دکمه‌ها و پاپییون لباسشون هیچ هر چی فکر می‌کنم نمی‌تونم سرعت عملش در کندن پاهارو هضم کنم :))))….               

*رضا وائلي

**قیصر امین پور

 

 

بوم سفید دختر رضا وائلي سایه نوشت عروسک قیصر امین پور مادر نقاشی با آب رنگ
8 نظر »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 38
«رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَكَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ»

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دل نوشته
  • نهج البلاغه
  • معرفی کتاب
  • آه نوشته
  • جیز های فضای مجازی
  • انقلاب افراط ها و افریط ها
  • مثبت جمهوری اسلامی
  • شعر
  • خاطره
  • داستان
  • صحیفه سجادیه
  • معرفی فیلم

پیوندهای وبلاگ

  • یاس کبود
  • تسنیم
  • یار مهدی
  • پاییز
  • عصر غربت لاله‌ها
  • خط خطی های ذهن من
  • رشحه
  • چرند و پرند

آخرین مطالب

  • تلخ اما دوست داشتنی
  • "خامنئی"
  • زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • به زیبایی عقل و احساس
  • یک عاشقانه‌ی سیاسی
  • سانتاماریا
  • کتاب خاطرات مونس الدوله
  • ریاض هستم، یک پسر الجزایری
  • سلام به تویی که هرگز نیامدی!
  • مهد سلیمانی‌ها

آخرین نظرات

  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • منمد۶ در عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • ... در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • رشحه در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ...  
    • ...
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ریحانة الحسین(س)  
    • ریحانة الحسین (سلام الله علیها)
    • موسسه آموزش عالی حوزوی ریحانة النبی سلام الله علیها - اراک
    در عالم مجازی محضرخداست
  • مهیار  
    • رشحه
    در "خامنئی"

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس