برای سایه خیلی عزیز بود. برایش قصه میخواند و او را سیر از محبت مادری میکرد. شب که میشد درآسمان پر ستاره کودکی نه، نوجوانیش برای او قصههای خیالی میبافت. نردبانی از یکی بود، یکی نبودها میساخت. با او غرق میشد در چشمک ستارههای که سیاهی آسمان را… بیشتر »