من مشتاق و آنها بی اشتیاق به من
همین که بچه مهندس شروع میشد، کور میشدم از بس که گریه میکردم.یادم نمیرود مامان صدیقهی دوست داشتنی که مُرد، چنان به پهنای صورت اشک میریختم و های های گریه میکردم که شانههایم تکان میخورد. برایم فرق نمیکرد کجا باشم خانهی خودم یا مهمانی. بگذریم. یعنی میشود یک نفر پشت سرهم این همه بد شانسی بیاورد. من بودم کم میآوردم همان اول کلی سر خدا داد و بیداد میکردم بعد هم به یک روش که خیلی خشن نباشد، خود کشی میکردم.برای منِ کم دل همان خوردن قرص اگر دستانم نلرزد بهترین روش است.
بازهم بگذریم. اما نه نمی شود گذشت. عجیب شباهتی بین خودم و جوادی دیدم. کف کردم.دقیقا خیلی آدم های گِرد مثل رسول هستند که منِ جوادی دیده نمیشوم. اما من مشتاق و آنها بی اشتیاقِ به من. حالا تازه داشتم با جوادی سیر الی الله میکردم که بازیکن مراکشی هم اضافه شد. باز هم شباهت. دیوانگی دارد این همه شباهت. دلم برای بخت برگشته کباب شد. گُل زدن به خودی دردی دارد که تمامِ عمر همراهت هست. باورش شاید سخت باشد اما میشوی مثل زن بارداری که از خودت هم عُقت میگیرد. میخواهی از خودت هم فرار کنی. شاید تنها چیزی که حالت را خوب کند ویارانهای باشد که خدا برایت میفرستد. تو میبینی، خوب میشوی اما باز مشتاقی به آنها و آنها بیاشتیاقِ به تو.
اما بگذریم…
سلام
عشق عزیزم :)
فیلم ها رو نمیدیدم ولی گل به خودی!!!!
الهی واسه ی کسی پیش نیاد.هیچ وقتِ هیچ وقت!!!
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام صهبا جووونم :-)
الهی آمین :-)
نظر از: عابدی [عضو]
قشنگ بود
اللهم عجل لولیک الفرج
پاسخ از: سایه [عضو]
تشکر
اللهم عجل لویک الفرج
سلام
مامان صدیقه انصافا خوشگل بود ها
پاسخ از: سایه [عضو]
خوشگل ;-)
این نقش خیلی بهش میومد :-)
نظر از: مدرسه علمیه الزهراء«س»ارومیه [عضو]
سلام علیکم
ما هم هر شب با جواد غصه خوردیم و برا مامان صدیقه گریه کردیم
برا گل به خودی هم ناراحت شدیم اما اینا تو فوتبال اتفاق میفته و اینبار شانس ما بود
گزارشگر فیفا در پایان بازی ایران و مراکش گفته ایران با این همه تحریم از نداشتن بازی تدارکاتی و ……باز هم از تلاش دست برنداشتند و این ایران بود که پیروز میدان شد.
این کار خدا بود که هر که را بخواهد عزت می دهد.خدایا شکرت
پاسخ از: سایه [عضو]
تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ
واقعا همینه دوست خوبم
نظر از: ميرزايي [عضو]
جواد هم مامان صدیقه رو ندید
پاسخ از: سایه [عضو]
دقیقا مثل ما که خیلی وقتا خدا رو نمی بینیم :((
نظر از: ميرزايي [عضو]
زیبا نوشتی خواهرم .قلمت پایدار.
منم بچه مهندس رو دیدم بیشتر از همه دلم برای مامان صدیقه سوخت.
آخه همه چیزش جواد بود ولی جواد دوست داشت از پرورشگاه برود پیش مومو.اونجا که رفت خونه مومو ومامان صدیقه سکته کرد خیلی از دست جواد عصبانی شدم
پاسخ از: سایه [عضو]
زیبا می بینی خواهر جاااااان
واااای چقدر خوشحال شدم بالاخره یکی این فیلم رو دیده :))
برای مامان صدیقه که من کبابم. عاشق جوادبود ولی…
نظر از: آرامـــ [عضو]
پاسخ از: سایه [عضو]
یعنی تا این حد ;-)
پاسخ از: آرامـــ [عضو]
نظر از: بنت الهدی [عضو]
با سلام
دوست عزیزم زیبا نوشتی خیلی زیبا.
چون سریال رو ندیده بودم با توضیحاتی که فرمودید بیشتر به عمق فاجعه پی بردم.
بسیار زیبا توصیف شده بود.
بخاطر همین سریال نمیبینم.
تلویزیون تماشا نمیکنم خیلی وقته!
واقعیت یا فیلم! اینجوری خیلی بیشتر از دنیا و ما فیه لذت میبرم.
متشکرم بخاطر دیدگاه تون
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام بنت الهدی جااااااان
زیبا می بینی گلم.
منم زیاد اهل تلویزیون نیستم. ولی اگر یه سریال رو دنبال کردم حسابی درگیرش میشم به خصوص اگر این تیپی باشن :-(
نظر از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام..
با دقت خوندم..متوجه نشدم..گفتم شاید چون ناراحتم متوجه نمیشم..
ولی اومدم پایین دیدم عقیق هم متوجه نشده
پاسخ از: سایه [عضو]
چرا ناراحتی عزیزم؟؟؟
توضیح دادم برای عقیق :))
پی نوشت لازمه فک کنم :))
پاسخ از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
ناراحتم..
چون از صبح چشمم به ساعت بوده..
بچه ها اولین امتحانشونه…ولی من…
پاسخ از: سایه [عضو]
یعنی امتحان نداری امروز. خب بهتر ناراحتی نداره که بشین بخوون :))
نظر از: عقیق [عضو]
سلام ببخشید من متوجه نشدم چی شد!!!
پاراگراف اول برام مبهم بود مامان صدیقه! بچه مهندس! جوادی! آدم های گرد مثل رسول! ویارانه!
:-(
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام الان توضیح میدم :))
سریال بچه مهندس که از شبکه دو پخش می شد شما ندیدین. آخه چرا؟به نظرم بهترین سریال این ایام بود. زندگی یه بچه پرورشگاهی بود که به هر کسی که میل داشت و آرزوی بودن با اون رو داشت اونا نمیخواستنش. حتی یه بار یه خانواده خواستن به فرزندی قبولش کنن ولی وقتی رسول دوست جوادی رو دیدن عاشق اون شدن و دیگه جواد رو نخواستن. مامان صدیقه هم یکی از مربیای پرورشگاه بود که جوادی بهش وابسته بود ولی مُرد.
خب این از سریال. در مورد ویارانه هم یه رسمی هست که برای زنِ باردار همه چیز خوراکیای خوشمزه و کادوهای جور واجور میبرن تا مثلا ویارش خوب بشه. احتمالا با تلقینی هم که به خودش داره شاید ویارش خوب بشه. :))
پاسخ از: عقیق [عضو]
آهآآآآن حالا دوزاریم افتاد (((;
نه اصلا تلوزیون نگاه نمیکنم، حتی جام جهانی و گل به خودیم ندیدم -_-
اما مامان صدیقه رو اتفاقی یه قسمتش رو دیدم چون داشتن نگاه میکردن. آخی مگه مرد؟؟!!!
آهان شما بهش میگید ویارانه!!
ما بهش میگیم تاسه وونه (نوشتنش سخته ;-) ، فقطم بخاطر یه رسم بیخود و بی ریشه اینکارو میکنن و هیچ تأثیری هم روی ویار زن باردار نداره
پاسخ از: سایه [عضو]
آره مرد….
ماهر دو تارو می گیم. فک کنم تاسه وونه رو هم بگیم یعنی شنیدم که میگن فلانی تاسه داره(مثل قدیمی ترامون) ….آره همش الکیه ;-)
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام و خسته نباشید
تشکر :))
فرم در حال بارگذاری ...