باور نداریم
یک: امروز تصمیم گرفتم همه چیز را فراموش کنم. دوباره بسمالله بگویم و سعی کنم مثل قبل باشم. نه اینکه مثلا قبلا برنامهی خاصی داشتم و نمرهام بیست باشد نه! از این خبرها نیست. اصلا هیچ وقت به این فکر نکردم که مثلا زندگیم یک ریتم خاصی داشته باشد. یک چیزهای عادتهای ثابت زندگیم هست اما نه اینکه هر روزه باشند. اصلا نمیشود. شاید هم بشود و من نمیتوانم.
دو: زندگی ما آدمها به هم گره خورده. به قول زینب که میگوید: “مامان میشه منم قاطی حرف شما بشم". زندگی هر کدام از ما هم با همان دایرهای که با خانواده و دوستان و آشنایان دور خودمان کشیدهایم قاطی شده است. گاهی جدا کردنش سخت است. نمیشود گفت اینجا که من ایستادهام زندگی خودم است ببخشید اگر میشود شما عقبتر یا جلوتر بایستید، اینجا همهاش متعلق به من است.
سه: تصمیم گرفته بودم که خاطرات عمرهام را به مناسبت این ماه بنویسم، با هشتگ #تجربه_نگاری هنوز ننوشته بودم که کلا کاغذ و قلم را جمع کردم. حالا تازه در یک جایی شاید همین حوالی هم گفته بودم که میخواهم میرزا بنویس باشم یا تصمیم داشتم در مشاعرهآنلاین شرکتی فعال داشته باشم. شاید بیتفاوت بگویید “خب حالا که چی؟". اینها را گفتم چون شما عضو همان دایرهای هستید که من بخشی از دنیایی مجازیم را با شما قسمت کردهام. اینها را هم که نام بردم نقطهی مشترکِ این دنیایی من با شماست .
چهار: خیلی سعی کردم در این یکی دو هفته از برنامههای که داشتم عقب نیفتم. نشد، خیلی دستِ خودم نبود. شاید یک روز اصل ماجرا را از ب “بسمالله” َش بنویسم. شاید!!!
روزهای هست که آنها را سخت میدانیم. سخت باورشان میکنیم. همان لحظه که در دلِ این روزها ساعت میگذارنیم میدانیم که لحظاتی دشوارتر و نفسگیرتر هم داشتهایم. میدانیم که این نیز بگذرد. میدانیم اما گاهی باور نداریم.
چقدر چند جمله آخر متن رو دوست داشتم.
با همه وجود لمسش کردم
نظر از: مریم [عضو]
سلام :)
چقدم وبلاگ داری شما؟!
ولی من این وبو بیشتر از همشون دوس دارم
بنویس “حاجخانوم میرزابنویس"، بنویس :)
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام مریم جان :)
خودمم اینو خیلی بیشتر از بقیه دوست دارم. راستی یکی از وبلاگا الکیه :)))
دوست داشتم برای عید قربان بنویسم که نشد اما انشاالله مینویسم :)
نظر از: Mim.Es [عضو]
پاسخ از: سایه [عضو]
انشاالله مینویسم.
با شرایطی هم که من داشتم این داستان واقعی خیلی جذابتره :))
………..
عید تو هم مبااااااارک.
فرم در حال بارگذاری ...