عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن

  • خانه
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 38

من را باور کن...

ارسال شده در 11ام خرداد, 1398 توسط سایه در صحیفه سجادیه

بدون آنکه نظر من را بپرسد گفت: صد البته، درست می‌فرمایید. این ورپریده مقصر است. خورده شیشه دارد. می‌دانم که اگر لج کند کوتاه بیا نیست امّا این جا فرق می‌کند باید بفهمد که نمی‌شود روی حرف معلمش حرف بزند.رو کرد به من و ادامه داد که زبان درازی هم حد و اندازه دارد. یک کلمه بگو شکستم و تمام. جانت که بالا نمی‌آید. با چشم و ابرو هم به من می‌گفت که آبروی ریخته‌اش را با یک معذرت خواهی جمع کنم و بگویم غلط کرده‌ام!

اما من نبودم. کار من نبود. بچه‌ها شاهد بودند حالا مادرم چرا اصرار داشت که من بگویم غلط کرده‌ام خدا می‌داند. همیشه همین طور است بقیه گند بالا می‌آورند و مادرم از دیوار بچه‌هایش کوتاه‌تر نمی‌بیند. دست ما را می‌گیرد مثل این بازپرسها و جلوی بقیه از ما اعتراف می‌خواهد. اعتراف به چیزی باید بکنیم که خودمان هیچ وقت به خاطر سرزنش‌هایش جرات نکرده‌ایم دست بزنیم. حالا امروز هم دست پاچه بلند شده آمده مدرسه که بگوید بچه‌ام غلط کرده، نفهمیده. حالا که شما می‌گویید او شیشه شکسته پس شکسته!

برای هر اتفاقی پیاز داغش را زیاد می‌کند که یعنی من هم مثل شما از دست این بچه عاصی هستم خودم هم کلافه شده‌ام! با دستان خودش ما را سر میز محاکمه می‌نشاند. چنان آب در آسیاب معلم و مدیر شاکی‌ام می‌ریزد که کفه ترازوی حق به جانب بودن آنها بر منِ یکه و تنها برتری می‌کند. از من هم می‌خواهد که به دست و پای آنها بیفتم و بگویم ببخشید تا آنها برای کار اشتباهی که نکرده‌ام منت سرم بگذارند و من را ببخشند.

همینکه معلمم از جایش بند شد که بدون توجه به من از کلاس بیرون برود و من و مادرم را به مدیر و قضاوتش در مورد من بسپارد، مادرم گفت خانم معلم یک لحظه صبر کنید و با کف دستش محکم به سرم کوبید که خب بگو چرا لال شده‌ای؟

از این صحنه‌ی تکراری حالم بهم می‌خورد. جرأت ندارم به مادرم نگاه کنم. دستش را بگیرم. از زیر چشم با ترس به صورتش که پر از حس حقارت، خودکم‌بینی و یک دنیا حسرت به خاطر گذشته‌ای که آینده‌ای تلخ را برایش رقم زده است نگاه می‌کنم. چقدر این تصویر به آینده‌ی من نزدیک است. صورتِ امروزِ مادرم آیینه‌ی فردای من است. انگار صورتم را در تنور کرده‌اند. حرارت و سرخی‌اش را حس می‌کنم. من را گیر انداخته‌اند. باید بگویم غلط کردم. ببخشید. دیگر از این غلط‌ها نمی‌کنم. به جان مادرم هم قسم بخورم تا دلش را به دست آورم. آن هم برای چیزی که من فقط تماشاچی بوده‌ام.

شاید شما هم در اطراف خودتان دیده باشید والدینی که خودشان را در میان افراد جامعه که از موقعیت خوبی برخوردار هستند کوچک و حقیر می‌بینند. به خیالشان قشر باسواد و تحصیل کرده‌ی جامعه هر چه بگوید درست است وباید پذیرفته شود. این‌ها کسانی هستند که چوب بی‌تفاوتی والدینی را می‌خورند که برای آنها فرصت کافی نداشته‌اند یا برایشان مهم نبوده که استعداد فرزندانشان کشف شود و در زندگی موفق شوند.

بسیاری از والدین عدم موفقیت و به نوعی شکستشان در زندگی را می‌خواهند با موفقیت فرزندانشان جبران کنند. دوست دارند اگر خودشان امکان تحصیل برایشان فراهم نبوده حالا به هر طریقی فرزندشان بهترین مدرسه، بهترین دانشگاه و در نهایت بهترین شغل را داشته باشد، آن هم در رشته‌ی مورد علاقه‌ی پدر یا مادر!

اما در این میان هستند پدر و مادرانی که به علت دیده نشدن در خانواده نمی‌توانند حتی به علاقه‌های هم که نتوانستند دست پیدا کنند، فکر کنند و حتی تصور کنند که فرزندشان شاید بتواند به آن چیزی که آنها دوست داشتند برسد. درس بخواند و در جامعه حرفی برای زدن داشته باشد. این والدین دچار خود کم بینی هستند که نه تنها خودشان اعتماد بنفس ندارند که حقارت و خود کم بینی و عدم اعتماد بنفس را هم در وجود فرزندشان پایه گذاری می کنند و مانع از بروز استعداد‌های آنها می‌شوند. علاوه بر کور کردن ذوق و استعداد در بسیاری از مواقع به علت عدم توانایی در دفاع از خودشان موجب سرخوردگی فرزندان هم می‌شوند.

این والدین معمولا فرزندان خودشان راتحسین نمی‌کنند و موفقیت آنها را یا نمی‌بینند یا ناچیز می‌دانند، در حالی که در تربیت فرزند به بالا بردن عزت نفس تاکید بسیاری شده است و توصیه شده بر چشم پوشی بر خطایی آنها. امام سجاد علیه السلام در دعای 25، صحیفه‌ی سجادیه می فرمایند: وَ اَعِنّی عَلی تَربِیَتِهِم وَ تَأدیبِهِم وَ بِرِّهِم…«خدایا مرا در تربیت و ادب آنها و نیکویی و احسان در حقشان یاری فرما… » آیا بزرگ شمردن فرزند، تحسین و نادیده گرفتن خطاها و اشتباهات آنها جز نیکویی و احسان در حق فرزندان است…


سایه نوشت: چهار سال پیش به عنوان مربی حلقه‌های صالحین با یک گروه از نوجوانان دوست داشتنی هفته‌ای دو ساعت از همه چیز می‌گفتیم. مورد اعتمادشان بودم برای من از خودشان و خانواده و مشکلاتشان می‌گفتند.. این‌هم داستان تلخ و زجر آور یکی از آنها بود. همیشه دوست داشت برای یک بار هم که شده مادرش او را باور می کرد :/

دعای 25 صحیفه‌ی سجادیه سایه نوشت صحیفه سجادیه
6 نظر »

سهم من در امنیت کشورم

ارسال شده در 10ام خرداد, 1398 توسط سایه در صحیفه سجادیه

…وَ خُذ ظالِمی وَ عَدُوی عَن ظُلمی بِقُوَّتِکَ… خدایا به قدرت و نیروی قاهرت ، ظالم بدکیش و دشمن بدخواه من را از ظلم و بیداد بر من بازدار…صحیفه سجادیه(دعای 14)

می‌گفت کجا می‌خواهی بروی. با زبان روزه! گرما زده می‌شوی ، روزه‌ات باطل می‌شود. می‌روی داد می‌زنی، ضعف می‌کنی و نمی‌توانی تا افطار تحمل کنی! حالا بودن تو یک نفر کم و زیادی ندارد. تو بگویی مرگ بر آمریکا، آمریکا می‌گوید چشم و می‌میرد یا خدا او را به گفته‌ی تو محو و نابود می‌کند. نه این آمریکایی که من می‌بینم، هر مرگ بر آمریکای شما خونی تازه می‌شود در رگهایش. تو یک نفر در راهپیمایی شرکت کنی اسرائیل پا پس می‌کشد. چمدان می‌بندد و از فلسطین می‌رود. می گوید ببخشید قدس برای شما! این بچه بازیها چیست که راه انداخته‌اید! کمی عاقلانه‌تر فکر کن! تا به حال فکر کرده‌ای که اگر کار مفیدی بود چرا تا به حال نتیجه‌ای نگرفته‌ایم!


او می‌گفت و من به نتیجه‌ای حضورمان که دیوار نوشته‌ای بود، خیره شده بودم« هر یک نفری که روز قدس توی خیابان می آید، به سهم خود دارد به امنیت کشور و ملت و حفظ دستاوردهای انقلابش کمک می‌کند.مقام معظم رهبری»

روز قدس سایه نوشت صحیفه‌ی سجادیه
نظر دهید »

التیام

ارسال شده در 9ام خرداد, 1398 توسط سایه در معرفی کتاب

و خداوند گفت روشنایی شود، روشنایی شد.

                                                                                            / عهد عتیق، پیدایش /

 رضا مصطفوی نویسنده‌ی کتاب التیام در ابتدای کتابش با اشاره به اینکه به عنوان مشاور مذهبی سریال موسی کلیم الله به گروه نگارش این سریال پیوسته است و در کنار مرحوم فرج الله سلحشور به طور جدی و سازمان یافته به مطالعه و تحقیق در مورد یهود و قوم بنی اسرائیل پرداخته است، آورده که روایتها و داستانهایی درباره یهود وجود دارد که اگر گویندگان آنها نمی‌توانستند رخدادشان را اثبات کنند، من هم به سادگی نمی‌توانستم وقوعشان را ابطال کنم.

نویسنده‌ی کتاب با اشاره به اینکه بیشتر آثار منتشر شده در باره‌ی یهود در پی‌یافتن دستهای پنهان در تاریخ هستند و برای گشودن ذهن‌های پر از سوال به دنبال کلیدی به نام برنامه ریزی دسیسه آلود بوده و هستند. به گونه‌ای که خواننده در مواجه با این دسته از آثار با نوعی فرا انسان زمینی رو به روست که تاریخ را کارگردانی می‌کند. در حالی که به تائید قرآن کریم، تدبیر تاریخ، از عهده‌ی احدی جز ربّ  خالق بر نمی‌آید.« يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ، سجده: آیه 5»

خواننده با روبه رو شدن با این نوشتارها که هدفشان از آغاز ارزشگذاری خاصی است برای بیرون بردن حوادث از سیر طبیعی تاریخی، با غول بی شاخ و دمی روبه رو می‌شود که در برابر زور و زر و تزویر آن هیچ کاری از او برنمی‌آید و شاید بتوان ارث چنین آثاری را ترسی مبهم و یاسی راز آلود دانست.  

که این تصور با لرزان و گریان شدن تیپ گولانی صهیونی در نبرد 33 روزه لبنان نقش بر آب می‌شود. شکست آنها در این نبرد موجب سقوط و نزول این آثار می‌شود و مهر تائیدی برنبودن یهود و صهیون به عنوان اسطوره‌ای شکست ناپذیر است و در نهایت به پوچ بودن لشکر اشباح و سپاه سایه‌های ماسونی اشاره می‌کند.

رضا مصطفوی: این کتاب حاصل تلنگر عمیق است که وادارم کرد برای بازخوانی تاریخ یهود و یافتن چرایی و چگونگی فراز و فرود آنان در تاریخ و در نتیجه، یافتن پاسخ پرسشهایم تلاشی دوباره کنم.

سایه نوشت: یادداشتهای من بعد از خواندن کتاب باارزش التیام.

التیام رضامصطفوی سریال موسی کلیم الله عهد عتیق معرفی کتاب
15 نظر »

یا ایها الذین آمنوا...

ارسال شده در 9ام خرداد, 1398 توسط سایه در دل نوشته

 می‌خواهم خودم را در جمع یا ایهاالذین آمنوا ببینم که با استعینوا بالصبر آرام بگیرم اما نمی‌شود. می‌دانم همه چیز به تو ختم می‌شود اما ایمانم که سست باشد کاسه‌ی صبری برایم نمی‌ماند. رویا می‌شود برایم أنی أحب الصلاة…

چه کنم که فراموش می‌کنم دیکته‌ی هر روزه‌ام را که  إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ…

قرار عاشق بیدل به صبر باشد و بس

چو صبر نیست دل بی قرار را چه کنم؟

 

* سوره مبارکه البقرة آیه 153 : «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَعينوا بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ»«ای افرادی که ایمان آورده‌اید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید! (زیرا) خداوند با صابران است»

 

إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ... سایه نوشت واستعینوا بالصبر یا ایها الذین آمنوا
6 نظر »

مسلمان جغرافیایی

ارسال شده در 7ام خرداد, 1398 توسط سایه در صحیفه سجادیه

وقتی که به دنیا آمدم در گوش راستم اذان و در گوش چپ  اقامه خواندند و من مسلمان شدم. اسلام به رسم دین پدری به من هدیه شد، اسلامی که باید مقدمه‌ی ایمانی راسخ می‌شد. ایمانی که باید موجب امنیت و آرامش منِ مومن می‌شد. اما هنوز در خم یک کوچه مانده‌ام، این پا و آن پا می‌کنم. گاهی به دنبال راه فرارم. برای مسلمان نبودنم بهانه می‌تراشم. به دنبال فرار هم که نباشم هر روز درجا می‌زنم، یادم رفته است كسى كه دو روزش با هم برابر باشد، ضرر کرده است. كسى كه امروزش بدتر از ديروزش باشد، از رحمت خدا به دور است. اینها را به خودم نمی‌گیرم انگار هر کسی می‌تواند مخاطب این سخنان باشد جز من.

من خودم را مسلمان جغرافیای می‌نامم چون که با کوچکترین نسیمی اعتقاداتم متزلزل می‌شود. باید به خدا پناه ببرم از اینکه مسلمان از خانه بیرون بروم و شب در باطن به دین یهود و مسیح به خانه برگردم. گاهی چنان غرق در دنیا می‌شوم که فراموش می‌کنم که شیطان دشمن قسم خورده‌ی ما انسانها کمرِ همت بسته است تا منِ انسان را از دینم و آئینم جدا کند.

امام سجاد علیه السلام  در دعای 17 صحیفه‌ی سجادیه به خداوند پناه می‌برد از فتنه انگیزی‌های شیطان رانده شده و از حیله و مکرهای گوناگونش و از تکیه کردن به آرزوها و وعده‌ها و فریب او و در افتادن به دام‌هایش. وقتی امام اینگونه از شر شیطان به خدا پناه می‌برد من چه باید بگویم!

* اَللَّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغاتِ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ وَكَيْدِهِ وَ مَكآئِدِهِ، وَمِنَ الثِّقَةِ بِاَمانِيِّهِ وَمَواعيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَمَصآئِدِهِ…

 

 

سایه نوشت صحیفه سجادیه مسلمان جغرافیایی
نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 38
«رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَكَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ»

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دل نوشته
  • نهج البلاغه
  • معرفی کتاب
  • آه نوشته
  • جیز های فضای مجازی
  • انقلاب افراط ها و افریط ها
  • مثبت جمهوری اسلامی
  • شعر
  • خاطره
  • داستان
  • صحیفه سجادیه
  • معرفی فیلم

پیوندهای وبلاگ

  • یاس کبود
  • تسنیم
  • یار مهدی
  • پاییز
  • عصر غربت لاله‌ها
  • خط خطی های ذهن من
  • رشحه
  • چرند و پرند

آخرین مطالب

  • تلخ اما دوست داشتنی
  • "خامنئی"
  • زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • به زیبایی عقل و احساس
  • یک عاشقانه‌ی سیاسی
  • سانتاماریا
  • کتاب خاطرات مونس الدوله
  • ریاض هستم، یک پسر الجزایری
  • سلام به تویی که هرگز نیامدی!
  • مهد سلیمانی‌ها

آخرین نظرات

  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • منمد۶ در عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • ... در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • رشحه در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ...  
    • ...
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ریحانة الحسین(س)  
    • ریحانة الحسین (سلام الله علیها)
    • موسسه آموزش عالی حوزوی ریحانة النبی سلام الله علیها - اراک
    در عالم مجازی محضرخداست
  • مهیار  
    • رشحه
    در "خامنئی"

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس