مسلمان جغرافیایی
وقتی که به دنیا آمدم در گوش راستم اذان و در گوش چپ اقامه خواندند و من مسلمان شدم. اسلام به رسم دین پدری به من هدیه شد، اسلامی که باید مقدمهی ایمانی راسخ میشد. ایمانی که باید موجب امنیت و آرامش منِ مومن میشد. اما هنوز در خم یک کوچه ماندهام، این پا و آن پا میکنم. گاهی به دنبال راه فرارم. برای مسلمان نبودنم بهانه میتراشم. به دنبال فرار هم که نباشم هر روز درجا میزنم، یادم رفته است كسى كه دو روزش با هم برابر باشد، ضرر کرده است. كسى كه امروزش بدتر از ديروزش باشد، از رحمت خدا به دور است. اینها را به خودم نمیگیرم انگار هر کسی میتواند مخاطب این سخنان باشد جز من.
من خودم را مسلمان جغرافیای مینامم چون که با کوچکترین نسیمی اعتقاداتم متزلزل میشود. باید به خدا پناه ببرم از اینکه مسلمان از خانه بیرون بروم و شب در باطن به دین یهود و مسیح به خانه برگردم. گاهی چنان غرق در دنیا میشوم که فراموش میکنم که شیطان دشمن قسم خوردهی ما انسانها کمرِ همت بسته است تا منِ انسان را از دینم و آئینم جدا کند.
امام سجاد علیه السلام در دعای 17 صحیفهی سجادیه به خداوند پناه میبرد از فتنه انگیزیهای شیطان رانده شده و از حیله و مکرهای گوناگونش و از تکیه کردن به آرزوها و وعدهها و فریب او و در افتادن به دامهایش. وقتی امام اینگونه از شر شیطان به خدا پناه میبرد من چه باید بگویم!
* اَللَّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِكَ مِنْ نَزَغاتِ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ وَكَيْدِهِ وَ مَكآئِدِهِ، وَمِنَ الثِّقَةِ بِاَمانِيِّهِ وَمَواعيدِهِ وَ غُرُورِهِ وَمَصآئِدِهِ…
فرم در حال بارگذاری ...