روزی او مینوشت، من میخواندم و امروز من مینویسم و او میخواند اما نوشتن او کجا و نوشتن من کجا او را باید خدای نوشتن بخوانم… بیشتر »
کلید واژه: "سایه نوشت"
من هر موقع پیام بازرگانی ماءالشعیر عالیس را میبینم ذهنم مشغول میشود که این آقای که برای کار دعوت شد به کارخانهی عالیس قبلاً چه کاره بوده است؟ نمیتوانم باور کنم که قبلاً بیکار بوده چون غیر طبیعی است که یکی از مدیران به استقبال او بیاید و یکی نفر را… بیشتر »
با خودم گفتم همیشه راهی وجود دارد. نباید «بنشینم و صبر پیش گیرم». این وبلاگ هم، وبلاگ گروهی است. تازه بزرگترین وبلاگ گروهی!!! یعنی همهی طلبهها در این وبلاگ سهیم هستند من باید به آنها بگویم« از صحن خانه تا به لب بام از آن من، ازبام خانه تا به ثریا از… بیشتر »
چشمتان روشن به جمال آقا دوباره و دوباره، که بگویم صدباره! دیداری که ما در خواب دیدیم و تعبیرش شد برای شما! اگر بگویم حسادتِ این رزق معنوی که بر سر سفرهی رمضان شما چیده شد و من بینصیب ماندم، در وجودم ریشه ندوانده، دروغ گفتهام! گناه حسادت کم است که… بیشتر »
گم شدهام. در میان کهکشانها، میان منظومه نه همین آسمان خودمان باز هم نه میان همین آدمهای زمین گم شدهام. دستش را که رها میکنم تهی میشوم. یک آن به خودم می آیم میبینم رفتهام تا لبه هیچ… شدهام یک هیچ در هیچِ تنها. خالیام. همین وقتهاست که… بیشتر »