گم شدهام. در میان کهکشانها، میان منظومه نه همین آسمان خودمان باز هم نه میان همین آدمهای زمین گم شدهام. دستش را که رها میکنم تهی میشوم. یک آن به خودم می آیم میبینم رفتهام تا لبه هیچ… شدهام یک هیچ در هیچِ تنها. خالیام. همین وقتهاست که… بیشتر »