عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن

  • خانه
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 38

عالم مجازی محضرخداست

ارسال شده در 22ام خرداد, 1397 توسط سایه در معرفی فیلم

عالم مجازی محضرخداست

شاید برای هرکس سوالاتی از این دست پیش آمده باشد که حکم ارتباط با نامحرم در فضای مجازی چیست؟ آیا حکم شوخی کردن با نامحرم در فضای مجازی و حقیقی یکی است؟ چت کردن با نامحرم چه حکمی دارد؟ تعامل با نامحرم در فضای مجازی به چه نحوی صحیح است؟ در چه صورتی چت یا مکالمه با نامحرم جایز نیست؟ و آیا تفاوتی در ارتباط بانامحرم در فضای مجازی و حقیقی وجود دارد؟

برای رسیدن به پاسخ صحیح این سوالات شبکه اجتماعی کوثرنت در بین اساتید و طلاب خود بحث طلبگی با این موضوع را مطرح کرد و کاربران شبکه به مدت بیست و چهار ساعت، با 173 نظر در این بحث شرکت نمودند. در این جا خلاصه‌ای از  نتایج آن بحث ارائه می‌شود.

ارتباط با نامحرم چه در فضای حقیقی و چه مجازی نیازمند رعایت حد و مرز است.در واقع فضای حقیقی و مجازی موضوعیت ندارد و حکم آن یکی است. امّا در فضای مجازی چون دو طرف یکدیگر را نمی‌بینند بعضی اوقات حدود رعایت نمی‌شود احتمال به خطر افتادن در این فضا به تبع بیشتر است. در جامعه کنونی شرایط به گونه‌ای است که نمی‌توان به طور کلی از ارتباط با نامحرم اجتناب کرد.

دو دیدگاه درباره تعامل با نامحرم در فضای مجازی

می‌توان گفت به طور کلی دو دیدگاه در مورد ارتباط با نامحرم در فضای مجازی وجود دارد. دیدگاه اول به طور کلی مخالف تعامل با نامحرم در این فضا است. دیدگاه دوم مخالف نیست، اما صاحبان این دیدگاه را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی که به محدودیتی در تعامل با نامحرم در این فضا معتقد نیستند. دسته دوم کسانی هستند که برای خودشان محدودیت قائل‌اند و ارتباط سالم و در حد ضرورت و با رعایت حدود را بلامانع می‌دانند.

اما مخالفت دیدگاه اول را شاید بتوان به صراحت دور از ذهن دانست زیرا در زمانه‌ای هستیم که اگر بخواهیم به سطحی از توانمندی برسیم، ناگزیر به تعامل با نامحرم هستیم و قطعا دامنه‌ی تعاملات محدود به دنیای حقیقی نیست. اما در مورد دیدگاه دوم دسته‌ی اول و ارتباط بی‌قید و شرط مورد تائید هیچ شخص عاقل، متعهد و متشرع نیست به عکس دسته‌ی دوم  از این دیدگاه به نظر منطقی و صحیح است و ارتباط در حد تعامل سالم را فاقد اشکال می‌داند. اما این که چه ارتباطی سالم است را قطعا خود شخص قدرت تشخیص آن را دارد و آیات و روایات موجود و همچنین فتاوای مراجع معزز به تشخیص شخص کمک خواهد کرد.

احکام ارتباط با نامحرم

طبق فتوای همه مراجع به طور کلی ارتباطی با نامحرم که مستلزم مفسده باشد و یا خوف وقوع حرام در میان باشد، جایز نیست. اگر بخواهیم مفسده را به ساده‌ترین شکل بیان کنیم باید گفت:مفسده ارتباط عاطفی و شوخی کردن با نامحرم است زمانی که وارد فضایی شوند که دو طرف حس و حالشان عوض شود که این رابطه باید ترک شود.  اما اگر این ارتباط فاقد مفسده و با رعایت حدود شرعی باشد بلامانع خواهد بود و معمولا ارتباط با استاد و همکار و … و صحبت درباره امور درسی و کاری را شامل می‌شود.

حدود ارتباط با نامحرم در احادیث

شوخی کردن با نامحرم، حریم میان آنها را کم رنگ نموده و احتمال وقوع گناه را در بین آنان تقویت می‌کند. اولیای دین افراد را از مزاح با نامحرم بر حذر داشته‌اند.

در اینجا روایتی از پیامبر اکرم (ص) نیز نقل می‌کنیم که ایشان فرمودند: مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار»1؛ «کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه‌ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می‌شود». همچنین ابابصیر، از شاگردان امام صادق (ع) می‌گوید در کوفه به زنی قرآن می‌آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر (ع) وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ لَا تَعُد»2؛ «کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی‌کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟ از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم. حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن».

نکاتی برای مدیریت ارتباط با نامحرم در فضای مجازی

اگر بخواهیم جزئی‌تر چگونگی ارتباط با نامحرم را در فضای مجازی، چه در گروه‌های عمومی و چه در خصوصی بررسی کنیم می‌توان چنین گفت که شایسته است نحوه نگارش به صورت رسمی و به دور از شوخی بانامحرم انجام شود.درست است که در فضای مجازی، ارتباط مستقیم و چهره به چهره با نامحرم نداریم اما باید آداب معاشرت با نامحرم که در فضای حقیقی وجود دارد کماکان در فضای مجازی نیز رعایت شود. رعایت نکات زیر می‌تواند به ما در مصونیت ارتباطات با نامحرم در فضای مجازی کمک کند:

 استفاده از ضمیر مفرد در گفتگوهای دو نفره، صمیمیت بین اشخاص را بالا می‌برد. حتی میان شاگرد و استاد و همکاران نیز ضمیر مفرد معنای خود را دارد و باید اجتناب نمود.
از آنجایی که استیکر‌ها و شکلک‌ها به نحوی نشان دهنده حالات فرد هستند و باعث ایجاد تجسم و تصوری از شما در ذهن مخاطب می‌شود، تا حد امکان با دقت نظر و توجه به برداشت‌های مخاطب استفاده شود زیرا هر استیکری مناسب ارسال برای نامحرم نیست.
 ساعت و زمانی که برای گفتگو با نامحرم انتخاب می‌کنیم در حس و حال طرفین تاثیر گذار است. به عنوان مثال شب و نصف شب خیلی در نزدیک شدن ارتباط‌ها موثر است و ناخودآگاه حس صمیمیت ایجاد می‌کند یا مثلا کسی که هنگام تحویل سال یا با فاصله کمی قبل و بعد از آن آنلاین می‌شود به نوعی دور از خانواده بودن و تنهایی خود را نمایان می‌کند. لذا بهتر است در این زمان وارد گفتگو با این شخص نشویم.  
پاسخ‌های کوتاه و گویا و به حاشیه نکشاندن بحث، سهم بسزایی در رسمی ماندن ارتباطات افراد دارد. با این کار هم زمینه گفتگوهای جنبی را باز نکرده‌اید و هم به اصطلاح از چراغ سبز نشان دادن به فرد مقابل و نزدیک‌تر شدن وی جلوگیری کرده‌اید.
به راحتی در فضای مجازی به کسی اعتماد نکنیم صرف اینکه شخص استاد یا فرد مشهور یا همکار است دلیل اعتماد کردن به او نیست پس در فضای مجازی همانند فضای حقیقی، برای اعتماد و ارتباط با هر شخصی به ویژه نامحرم وسواس به خرج دهیم و به راحتی عکس یا فیلم، دریک کلام اطلاعات شخصی خود را در اختیارکسی قرار ندهیم که عواقب جبران ناپذیری خواهد داشت.
در فضای واقعی به خاطر ترس از رسوا شدن یا رودربایستی با دیگران از انجام بعضی از کارها صرف نظر می‌شود. گاها در فضای مجازی با فرض اینکه کسی شناخته یا دیده نمی‌شود خط قرمز‌ها زیر پا گذاشته می‌شود. 

علم به اینکه  فضای مجازی برخلاف اسمش مجازی هم نیست و احتمال رسوایی و افشای اسرار و امتداد اثرات آن در فضای حقیقی وجود دارد باید مراقب بود که مرز بین ضرورت و توجیه را برای خود به عنوان اینکه فردی روشن فکر هستیم حل شده ندانیم. همواره به خودمان تذکر دهیم که کار شیطان زیبا نمایاندنِ گناهان است. با گمان اینکه می توان گوشه‌نشینی اختیار کرد و از این فضا فاصله گرفت با این توجیه که هیچ مسئولیت اخلاقی و شرعی نداریم صحیح نیست. اصل ورود به  فعالیت‌های اجتماعی رعایت تقواست چه در فضای حقیقی و چه فضای مجازی . تقوا یعنی نیروی بازدارنده درونی که در وجود انسان به وجود می‌آید و شخص را در برابر ارتکاب امور خلاف شرع حفظ می‌کند. پس باید در نظر داشت که عالم مجازی هم محضر خداست و باید در برابر تمام حرکات و سکنات و لایک ها، کامنت ها، استیکرها در محضر خداوند پاسخگو باشیم.  پس هر کاربر باید خود را ملزم به رعایت تقوا بداند.

منبع: طلبه نوشت

1.ثواب الاًعمال وعقاب الاًعمال، ص 283

2.بحارالاًنوار،ج 46،ص247

6 نظر »

مخاطب خاص

ارسال شده در 20ام خرداد, 1397 توسط سایه در دل نوشته, آه نوشته

وقتی واژه ای برای نوشتن پیدا نمی کنی، ذهنت قفل می شود.هنگ می‌کند.همه‌ی مخاطبانت را بلاک می‌کنی. اصلا برایت لایک یا کامنت دیگران مهم نیست.

وقتی واژه نباشد اصلا خواننده برایت مهم نیست. چون تنها وسیله‌ی ارتباطی تو با آنها قطع شده. شاید از آتش دل سوخته‌ات دودی بلند شود و  نظرهمه‌ی فالوور‌هایت را به سمت تو جلب کند.

وقتی واژه‌ای نباشد در حسرت نوشتن روز را به شب و شب را به صبح می‌رسانی .وقتی واژه‌ای نباشد می‌شوی مثل من. همه چیز برایت بی اهمیت می‌شود که به دور از شعار می‌گویی دنیا برای اهلش بماند ما که نه از اهل دنیاییم و نه از آخرت.

این را می‌گویی اما دلت یک دایرکت می‌خواهد که فقط برای تو باشد.تو بنویسی و او بخواند و برایت لایک بفرستد. اصلا توننوسی و او بگوید کجایی؟

توبنویسی در لاک خودم روزگار سپری می‌کنم. کار به احدوالناسی ندارم. فقط مانده‌ام چرا همیشه رد پای همه را در زندگیم می‌بینم. من خودم را چسبیده‌ام کار به کسی ندارم. نمی‌دانم چرا روزگار بامن سرِ ناسازگاری گذاشته.

او بنویسد: خب وقتی خِفت می‌کنی یک گوشه و اجازه می‌دهی همه‌ی بدی‌های عالم روی افکارت چنبره بزنند حق نداری الم شنگه بپا کنی که چرا این شد و آن نشد.

دوست داری ادامه بدهد. او بنویسد و تو سکوت کنی. دلت می‌خواهد سکوتت را دوست داشته باشد.بنویسد وقتی باشی حرف هم که برای زدن نداشته باشی من دوستت دارم. سکوتت را هم دوست دارم. فقط باش. فقط برای من باش. در همین فکر‌ها هستی که همه‌ی این هارا می‌‌نویسد.

از خوشحالی در پوست خود جا نمی‌شوی . خودت را لوس می‌کنی برایش می‌نویسی: فکر کردم دوست نداشتي صدایم را بشنوي برای همین مرا از خودت دورم كرده‌ای. می نویسد: دوباره سر خود در مورد من قضاوت کردی. عزیزم کی شد بیایی و من برای تو وقت نداشته باشم. خودت می‌دانی برای من مخاطب خاص هستی.

این را که می نویسد دلت غنج می رود.دوباره می‌نویسی: مهر و رأفت تو  را می دانم.من از تو صبر و گشايشی نزديك، گفتاري راست ، پاداشي بزرگ می‌خواهم.

حس میکنی دارد به تو لبخند می زند. لبخندی که تمام وجودت را می‌گیرد.بعد می نویسد: همیشه همین بوده. تو فقط برای من باش.

به خودت که می آیی پُر از واژه شده ای. دوست داری بنویسی فقط از او بنویسی.

 

پ.ن:اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ صَبْراً جَميلاً وَفَرَجاً قَريباً وَقَولاً صادِقاً وَاَجْراً عَظيماً

دایرکت دعای ابوحمزه مخاطب خاص واژه
12 نظر »

نعمتی ویژه ی خانومای طلبه

ارسال شده در 18ام خرداد, 1397 توسط سایه در جیز های فضای مجازی, مثبت جمهوری اسلامی

هی بگین چرا اینقد از کوثرنت وکوثربلاگ تعریف می کنی. چرا می گی این دوتا حکم خونه ی دوم ما رو دارن ? . به خاطر اینکه مثل تلگرام نیستن که قصدشون جاسوسی و هزار برنامه ی دیگه باشه. تولید ملی هم هستن?. تازه پشتیبان هم داری که به هر مشکلی برخوردی نمیزارن آب تو دلت تکون بخوره نه مثل اینستا که با یه گوشی عوض کردن دیگه شمارتو قبول نکنه?. تازه اگر یه روزی به سرت بزنه که  کوثرنت یا کوثربلاگ نباشی اصلن نمیشه به زور نگهت میدارن. فقط خودمون طلبه های خانوم چه خوش سعادتیم در داشتن چنین نعمتایی…

پ.ن: بعد از کلی جا افتادن تو اینستا و حالا یه تعداد کم ولی ثابت فالورا، با یه گوشی جدید همش پرید ?. غم از دست دادن اینستا خیلی سخته اونم شب بیست و یکم ماه مبارک، حالا توی حال و هوایی شب قدر دلت هوای فالوراتو میکنه می خوای حلالیت بطلبی ازشون ( از این بی مزه بازی های اینستا البته من زیاد اهلش نبودم و نیستم ولی خب باید یه بهانه ای برای اشک ریختن اونم تو شب قدر داشته باشی) ولی اینستا نداری(چه قرآن بسری اصلن تکرار نشدنی). منم وقتی پیج جدیدم رو زدم اولین پستم متن بالا شد.( آخه توی پیج قبلیم استوری زیاد میزاشتم در مورد کوثرنت و به خصوص کوثر بلاگ بعد هی میومدن دایرکت که اینا چین، چقدر هی میگی کوثر نت و کوثر بلاگ  مثلاهمین غرفه فناوری نمایشگاه قرآن اصفهان رو هم گذاشتم?.)

دوباره پ.ن: اصلن حمایت از کالای ایرانی به من نیومده. نمی دونم شاید هم گوشی هواویم نفرینم کرد. همدیگرو دوست داشتیم.همیشه باهم بودیم. شاید اگر دوربینش خراب نشده بود همچنان عاشقانه زندگی رو ادامه می دادیم ولی خب نمیشه منم دل دارم دلم از این عکسای یهوی می خواست??.

دوباره دوباره پ.ن: باور کنیدخانوم خانوما اگر کسی کوثرنت یا کوثر بلاگ فعالیت نداشته باشه سنگ میشه. همه چیز آمادست فقط باید بسم الله بگیم و شروع کنیم. 

سایه‌نوشت: من و خودم یه شب باهم تنها اینستا فالوور هم بودیم. خیلی خوب بود خوش گذشت.?

 

اینستا تلگرام کالای ایرانی کوثربلاگ کوثرنت گوشی هواوی
10 نظر »

عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا

ارسال شده در 17ام خرداد, 1397 توسط سایه در دل نوشته

 دل هم نخ نما می شود.

پُرز می ریزد.

باید او را شست، اتو کرد و مرتب تحویل صاحبش داد.

عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا

…من بر پوشانندگیت یقین دارم…

دعای ابو حمزه دلنوشته ستارالعیوب
5 نظر »

من و اولین روزه هایم

ارسال شده در 15ام خرداد, 1397 توسط سایه در خاطره

اولین خاطرات روزه داری من چیزی خاصی ندارد. جز اینکه من هی روزه می‌گرفتم و بعد با دیدن یک خوراکی خوشمزه همچون یک ماشین بدون ترمز و افسار گسیخته به سمتش حمله ور می‌شدم و با اندکی عذاب وجدان می خوردم تا سیر می‌شدم. اصلا هم حالیم نبود که بعد باید همه‌ی این روزه‌ها را قضا کنم. حالا این روزهای بلند و روزه اولی‌ها را که می‌بینم از خودم خجالت می‌کشم که از روزهای کوتاه زمستان برای خودم غول ساخته بودم. سی روز ماه رمضان برای من حکم سی سال را داشت. امّا با این وجود ماه مبارک را دوست داشتم. البته همیشه گفته‌ام که من از زیر 12 سالگی‌ام خالی الذهن هستم. انگار عمدا کسی پاک کن برداشته و تمام خاطراتم را پاک کرده. تمامِ که نه یک چیزهای کم رنگی یادم می‌آید. بعضی‌هایش هم دیگران که تعریف می‌کنند من خودم تصویر ذهنی می‌سازم. طوری که باورم می‌شود، این بوده و ساخته ی ذهن من نیست. خلاصه اینکه از سحر‌ها هم دقیق نمی‌دانم این ها بوده‌اند یانه ولی از تعریف همه اعضای خانواده به یقین رسیده‌ام که خاطره‌ای که می‌نویسم اتفاق افتاده. حال و هوای سحرهای خانه ی ما دلچسب و شیرین بود. البته سختی دلکندن از رختخواب در سرمای زمستان دلچسب نبود و حال گیری اساسی بود. حالا غرولندهای مادر که اذان شد چرا بلند نمی‌شوید هم اضافه‌اش کنم اصلا دلچسب نبود ولی جزء خاطرات شیرین می‌شود حسابش کرد آن هم به خاطر تکرار نشدنش . شاید اگر تکرار می‌شد دلم هوایش را نمی‌کرد. سحرهای سرد زمستان چهار پنج نفری می‌چپیدیم دور تا دور بخاری. معمولا هم پیروزی از آنِ خواهر کوچکترم که فرز‌تر از من بود می‌شد. زودتر از من از خواب بلند می‌شد. کلا همین بود از مدرسه هم که می آمد دراز می‌کشید پشت بخاری طوری که فقط سرو گردنش را می‌دیدی. من کلا از این مدل آدم‌ها خوشم نمی‌آمد. دوست داشتم همیشه شق و رق و عصا قورت داده باشم. در رفتارم کوچترین ان قلتی نباشد. البته بعد ها خیلی‌اش یادم رفت و من هم شدم از همان دسته دخترهای که هزار جور ادا و اطوار در می‌آورند. البته خصوصیات خوبی هم داشت ولی این رفتارش لجم را در می‌آورد. من هم شخصیتِ زیر جلدی بدی داشتم. همیشه خودم را برای بابا لوس می‌کردم. و خواهر هایم از این رفتار من بدشان می‌آمد. همیشه دستِ اول ترین اخبار را خودم برای بابا می‌گفتم. او هم مشتاق ِ شنیدن! اگر بخواهم نمودار شخصیتی خودم را در دوران ابتدای و راهنماییم بکشم چیز خوبی در نمی‌آید. یعنی نمی‌توانم بگویم فلان اخلاق خوبم می چربد به سایر ویژگی‌های اخلاقیم. جز زود رنج بودنم که تا نا کجا آباد امتداد دارد. حالا شرح این قضایا بماند. برگردم به همان اولین سال روزه داریم. که نمی‌دانم دقیق همان سال است یا نه! گفتم من حافظه بلند مدتم به شدّت تعطیل است. آن روزها آشپز خانه در ماه مبارک مثل نمایشگاهی منظم و درخشان بود و من مثل یک بازدید کننده همه جایش را برانداز می‌کردم. در مورد یخچال که اصلا زبانم قاصر است. یخچال حکم ویترین را برای من داشت. به نظرم همه چیز باارزش و نفیس بود حتی همان پنیر ساده که در حالت عادی هزار بار غُرغُر می‌کردم که چرا فلان و بهمان است. وای که اگر کره و عسل در یخچال می‌دیدم زانوهایم به لرزه می‌افتادن. خودم را گم می کردم. با همه بداخلاقی می‌کردم. بعضی وقت‌ها هم یواشکی ناخنک می‌زدم. یک روز که نمی‌دانم دقیقا چندمین روز ماه مبارک بود. فرصتی پیش آمد و من در خانه تنها شدم. البته دو سه ساعتی به اذان مغرب مانده بود. در یخچال را باز کردم کاسه‌ی کره و عسل چنان با دلم بازی کرد که عقل از سرم برد. فرصت را غنیمت شمردم. کاسه را برداشتم. در آشپز خانه را نیمه بستم و پشت در نشستم. انگار خودم هم از تنهاییم خجالت می‌کشیدم. حالیم نبود که خدا هست. می بیند. شاید اگر خواهر کوچکترم بود هیچ وقت به خوم اجازه نمی‌دادم روزه‌ام را باز کنم . خلاصه نان را آغشته به کره و عسل می‌کردم و چنان می‌بلعیدم که انگار تا به حال نخورده بودم. فضای خوفناک و هولناکی بود. از صدای در حیاط به خودم آمدم. بابا بود. چیزی نمانده بود که آبرویم برود. این وقت روز با لقمه‌ای که در دهان بود چه باید می‌کردم. فوری لقمه‌ام را نجویده قورت دادم. همه چیز را هم زیر کابینت قایم کردم. جلو تلویزیون دراز کشیدم. سعی کردم همه چیز عادی باشد. فکر کنم موفق هم شدم. ولی حس می‌کردم فهمید یا حداقل از یک چیز های بو برده بود. برای طبیعی جلوه دادن خودم را به ضعف شدید زده بودم. نمی‌دانم و لی از شواهد پیدا بود که همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد. فردای آن روز مامان با حالتی از تعجب گفت نمی‌دانم چرا از صبح همین طور مورچه‌ها رژه می‌روند. یک آن یادم افتاد که کاسه‌ی عسل زیر کابینت را بر نداشتم. تمام روز منتظر بودم تا فرصتی پیدا شود و آثار جنایت خودم را محو کنم. امّا هیچ موقعیتی پیدا نشد که تازه بدتر هم می‌شد. همین طور که تلوزیون می‌دیدم نگاهم درگیر آشپز خانه و کابینت روبروی بود. در همین فکر‌ها بودم و ضعفی که ناشی از روزه‌ی امروزم بود. با تمام فشار‌های روحی سنگینی که با آنها دست و پنجه نرم می‌کردم و هجوم فکرهای تازه‌ای که بر اعصابم چنگ می‌زد. خوابم برد. از خواب که بلند شدم. مادرم دغدغه ی مورچه‌ها را نداشت. بوی دمپختک هم تمام خانه را برداشته بود. عجب عطری داشت. من یواشکی زیر کابینت را دید زدم. خبری از کاسه ی عسل و نان خشک شده‌ی دیروزم نبود. مادرم هم هیچ وقت به روی من نیاورد. 

اولین روزه ی من روزه روزه خواران
2 نظر »
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 38
«رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَكَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ»

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دل نوشته
  • نهج البلاغه
  • معرفی کتاب
  • آه نوشته
  • جیز های فضای مجازی
  • انقلاب افراط ها و افریط ها
  • مثبت جمهوری اسلامی
  • شعر
  • خاطره
  • داستان
  • صحیفه سجادیه
  • معرفی فیلم

پیوندهای وبلاگ

  • یاس کبود
  • تسنیم
  • یار مهدی
  • پاییز
  • عصر غربت لاله‌ها
  • خط خطی های ذهن من
  • رشحه
  • چرند و پرند

آخرین مطالب

  • تلخ اما دوست داشتنی
  • "خامنئی"
  • زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • به زیبایی عقل و احساس
  • یک عاشقانه‌ی سیاسی
  • سانتاماریا
  • کتاب خاطرات مونس الدوله
  • ریاض هستم، یک پسر الجزایری
  • سلام به تویی که هرگز نیامدی!
  • مهد سلیمانی‌ها

آخرین نظرات

  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • منمد۶ در عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • ... در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • رشحه در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ...  
    • ...
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ریحانة الحسین(س)  
    • ریحانة الحسین (سلام الله علیها)
    • موسسه آموزش عالی حوزوی ریحانة النبی سلام الله علیها - اراک
    در عالم مجازی محضرخداست
  • مهیار  
    • رشحه
    در "خامنئی"

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس