مخاطب خاص
وقتی واژه ای برای نوشتن پیدا نمی کنی، ذهنت قفل می شود.هنگ میکند.همهی مخاطبانت را بلاک میکنی. اصلا برایت لایک یا کامنت دیگران مهم نیست.
وقتی واژه نباشد اصلا خواننده برایت مهم نیست. چون تنها وسیلهی ارتباطی تو با آنها قطع شده. شاید از آتش دل سوختهات دودی بلند شود و نظرهمهی فالوورهایت را به سمت تو جلب کند.
وقتی واژهای نباشد در حسرت نوشتن روز را به شب و شب را به صبح میرسانی .وقتی واژهای نباشد میشوی مثل من. همه چیز برایت بی اهمیت میشود که به دور از شعار میگویی دنیا برای اهلش بماند ما که نه از اهل دنیاییم و نه از آخرت.
این را میگویی اما دلت یک دایرکت میخواهد که فقط برای تو باشد.تو بنویسی و او بخواند و برایت لایک بفرستد. اصلا توننوسی و او بگوید کجایی؟
توبنویسی در لاک خودم روزگار سپری میکنم. کار به احدوالناسی ندارم. فقط ماندهام چرا همیشه رد پای همه را در زندگیم میبینم. من خودم را چسبیدهام کار به کسی ندارم. نمیدانم چرا روزگار بامن سرِ ناسازگاری گذاشته.
او بنویسد: خب وقتی خِفت میکنی یک گوشه و اجازه میدهی همهی بدیهای عالم روی افکارت چنبره بزنند حق نداری الم شنگه بپا کنی که چرا این شد و آن نشد.
دوست داری ادامه بدهد. او بنویسد و تو سکوت کنی. دلت میخواهد سکوتت را دوست داشته باشد.بنویسد وقتی باشی حرف هم که برای زدن نداشته باشی من دوستت دارم. سکوتت را هم دوست دارم. فقط باش. فقط برای من باش. در همین فکرها هستی که همهی این هارا مینویسد.
از خوشحالی در پوست خود جا نمیشوی . خودت را لوس میکنی برایش مینویسی: فکر کردم دوست نداشتي صدایم را بشنوي برای همین مرا از خودت دورم كردهای. می نویسد: دوباره سر خود در مورد من قضاوت کردی. عزیزم کی شد بیایی و من برای تو وقت نداشته باشم. خودت میدانی برای من مخاطب خاص هستی.
این را که می نویسد دلت غنج می رود.دوباره مینویسی: مهر و رأفت تو را می دانم.من از تو صبر و گشايشی نزديك، گفتاري راست ، پاداشي بزرگ میخواهم.
حس میکنی دارد به تو لبخند می زند. لبخندی که تمام وجودت را میگیرد.بعد می نویسد: همیشه همین بوده. تو فقط برای من باش.
به خودت که می آیی پُر از واژه شده ای. دوست داری بنویسی فقط از او بنویسی.
پ.ن:اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ صَبْراً جَميلاً وَفَرَجاً قَريباً وَقَولاً صادِقاً وَاَجْراً عَظيماً
نظر از: تســـنیم [عضو]
آخ چقدر چسبید تو این دم غروبی ! به به !
قلمت نویسا عشق جان !
از نظری که گذر جان هم گذاشته بود ، لذت بردم .
پاسخ از: سایه [عضو]
تسنیم جااااان خدارو شکر که چسبید ;-)
,خداییش منم حال میکنم نظرات شمارو میخونم :)))
آی میچسبه ;-)
نظر از: Mim.Es [عضو]
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام دوست عزیز
تشکر از حضورتون
نظر از: عابدی [عضو]
احسنت
ســلاااااام
با عرض شیطنت :)) (یه کم ادبیاتش داش مشتیه :)) )
یه رفیق دارم
اسمش ((خداس))
بحثش از همه جداس
تا اون پشت منه
بی خیال مخاطب خاص..!
_______
یکی دیگه :))
من از اونایــی نیستـم کهـ میگــن نداشتـن مخاطبـــ خــاص از افتخـآرات مــآس من اتفاقـاً دوتـا مخاطبــ خــاص دارم یکـی خـُـداس یکیـم رفقـای خــاص کهـ سـایشــون همیشهـ بالاسرمـــآس آرهـ دیــه اینجوریــاس
____
و آخریش :)))
چـقـدر بـالایـی
چـقـدر پـایینـَم
نــمیــرســد دسـتـم بـه دستــهـایــت…
مخاطبِ خــاص دارد : خــُدا
پاسخ از: سایه [عضو]
چاکریم رفیق :))
حال کردم
نظر از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
سلام برا منم پیش اومده..تو اون لحظه،
واقعا دیگه هیچی برات مهم نیست
پاسخ از: سایه [عضو]
هیچی …اصلن دوس داری نباشی
«حس میکنی دارد به تو لبخند میزند»
به این میگن:پر شکوه ترین لحظه ی هستی!
مبارک تون باشه،این لحظه:))
پاسخ از: سایه [عضو]
انشاءالله این حس همیشگی و برای همه باشه :))
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
فرم در حال بارگذاری ...