عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن

  • خانه
  • « مقاومت اسلامی
  • خدایا شکرت به خاطر همین لحظه! »

قابِ خاطراتِ کودکیش

ارسال شده در 28ام تیر, 1398 توسط سایه در داستان

چشمانش را بست خودش را میان باغِ خانه‌ی هوشنگِ خان دید. باغی که قابِ خاطراتِ کودکیش است. باغی که هر روز صبح در آن به دنیا سلام می‌کرد و هنوز آب به دست و صورتش نزده باید کفش‌های بچه‌های هوشنگ خان را جفت می‌کرد. حرف‌ها و بد و بیراه آنها را تحمل می‌کرد. هر روز غرولند می‌کردند به جان هوشنگ خان که ما نمی‌خواهیم سوارکاری، نقاشی، موسیقی و…یاد بگیریم. زیر لب هزار فحش آبدار نثار پدر خوش خیالشان می‌کردند. او می‌شنید و محرم راز این مفت خورهای نالایق بود که کلاس رفتن و نرفتنشان در یک عرض بود.

 آرزو داشت که او هم به اندازه‌ی این بچه‌ها دستش به دهانش می‌رسید و می‌توانست تک تک این کلاس‌ها را شرکت کند. هرچند او شده بود مثالی آماده و نوک زبان هوشنگ خان که ببینید فلانی  پسرِ  باغبانِ من، مثلِ بلبل انگلیسی حرف می‌زند. علاقه‌ی زیادی به زبان داشت مهمان‌های فرنگی هوشنگ خان که می‌آمدند فقط کارش چایی ریختن و قلیون چاق کردن برای آنها نبود حواسش را جمع می‌کرد که ببیند چه می‌گویند کم کم شد مترجم هوشنگ خان!

استعداد خوبی داشت. همیشه شکوفا شدن تک تک استعدادهای خودش را مدیون باغِ خانه‌ی هوشنگ خان می‌داند. این باغ را بهشت زمین می‌دانست. وقتی کمی از  صبح می‌گذشت و خورشید توی آسمان بالا می‌آمد با اولین اشعه‌های آفتاب، اتاقِ کوچک او که به موازاتِ اتاقِ استراحتِ مهمان‌های ویژه‌ی هوشنگ خان بود، پر از لکه‌های رنگی نور می‌شد؛ لکه هایی که کم‌کم تا انتهای دیوارهای پر از طاقچه بالا می‌رفتند. لکه‌های که روزهای ابری و گرفته‌ی زمستان دلتنگشان می‌شد.

 با اینکه گاهی ته دلش آرزو داشت که ای کاش او هم یکی از پسرهای بی عرضه‌ی هوشنگ خان بود اما بیشتر اوقات از اینکه  پسرِ باغبان این خانه است احساس خوشبختی می‌کرد. اینکه او در قلبِ این خانه‌ی بزرگ عمر خود را می‌گذراند. حیاطِ پر از گل و گیاه را، قلبِ خانه می‌دانست. حیاطی که آن قدر بزرگ و سرسبز بود که حکم یک باغ را داشت. حیاطی که از هر طرف نگاه می‌کردی و چشم می‌انداختی فقط درخت، گُل و سبزه و چمن می‌دیدی. اتاق‌های ریز و درشت  دورتادور حیاط چیده شده بودند. که هر کدام از اتاق‌ها زیباتر از دیگری به چشم می‌خورد.

اما حیف که گمشده‌ی این باغ مهربانی بود. چنان  که گاهی سردی و بی‌مهری هوشنگ خان و ایل و تبارش بر گرمی باغ غلبه می‌کرد. با این حال هنوز هم مثل بچه‌گی‌هایش دوست دارد که هر غروب رویِ تختِ قدیمی تویِ باغ روبروی حوضِ سنتی که با گلدان‌های دوست داشتنی تزیین شده است، کنارِ باغچه‌ی پر از گلهای همیشه بهار، بنشیند و چای بنوشد و تصنیفی از شعرهایِ زیبایِ حافظ را به جانش تزریق کند. صحنه‌‌ای که هیچ وقت در این باغ دیده نشد!!!

 

خاطرات سایه نوشت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

«رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَكَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ»

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دل نوشته
  • نهج البلاغه
  • معرفی کتاب
  • آه نوشته
  • جیز های فضای مجازی
  • انقلاب افراط ها و افریط ها
  • مثبت جمهوری اسلامی
  • شعر
  • خاطره
  • داستان
  • صحیفه سجادیه
  • معرفی فیلم

پیوندهای وبلاگ

  • یاس کبود
  • تسنیم
  • یار مهدی
  • پاییز
  • عصر غربت لاله‌ها
  • خط خطی های ذهن من
  • رشحه
  • چرند و پرند

آخرین مطالب

  • تلخ اما دوست داشتنی
  • "خامنئی"
  • زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • به زیبایی عقل و احساس
  • یک عاشقانه‌ی سیاسی
  • سانتاماریا
  • کتاب خاطرات مونس الدوله
  • ریاض هستم، یک پسر الجزایری
  • سلام به تویی که هرگز نیامدی!
  • مهد سلیمانی‌ها

آخرین نظرات

  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • لطفا بیشتر از این دعا ها بنوسید. بیشتر دلمان برای خدا تنگ می‌شود. التماس دعا در إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...
  • منمد۶ در عَصَیْنَاکَ وَ نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • ... در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در "خامنئی"
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در چی شد طلبه شدم
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • یا کاشف الکروب  
    • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
    در تلخ اما دوست داشتنی
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • رشحه در زنانی کوچک با آرزوهای بزرگ
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ...  
    • ...
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در "خامنئی"
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • سایه  
    • چی شد طلبه شدم؟
    • سبک زندگی رضوی
    • مشاوره مرکز تخصصی معصومیه شهرکرد
    • وبلاگ من
    • عشق در هر گوشه ای افسانه ای خواند زمن
    در عالم مجازی محضرخداست
  • ریحانة الحسین(س)  
    • ریحانة الحسین (سلام الله علیها)
    • موسسه آموزش عالی حوزوی ریحانة النبی سلام الله علیها - اراک
    در عالم مجازی محضرخداست
  • مهیار  
    • رشحه
    در "خامنئی"

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان • تماس