ای کاش...
این زینب کوچولوی ما به حدی وسواس داره که نمیتونه لباس چرکای که من دارم میزارم ماشین لباسشوی را ببینه یا مثلا وقتی میخوام یه لیوان آب بدم دستش نباید لیوان آب را روی سینک ظرفشویی بگذارم یا هیچ وقت نشده خودش چیزی را در سطل زباله بندازه اصلا نمیره سر سطل زباله به قول خودش نسفش بالا نمیاد میگه مامان من حساسم نمیدونی. امان از وقتی بخواد دست و صورتش را بشوره دیگه کارمون ساختهس. حالا بیا توضیح بده که اسرافه. البته خوب میتونه ما را درس بده ولی خودش اهل عمل نیست. برای غذا خوردن هم بازی نیست که سر ما در نیاره برای خورش یه قاشق، برای برنج یه قاشق، برای ماست به قاشق اصلا یه وضعی داریم نگفتنی.خلاصه مکافاتی باهاش داریم که فقط خدا میدونه. کار ندارم که هم خودش و هم ما را اذیت میکنه و داریم تلاش میکنیم که کمکش کنیم اما ای کاش مسئولین به اندازهی زینب ما وسواس داشتند تا همین حد. که حداقل بوی فساد حالشونو بد میکرد نه اینکه بوی تعفن فساد به مشامشون خوش بیاد.
سایه نوشت: البته در مورد گناههای ریز و درشت خودمون هم باید بگم ای کاش بوی تعفن گناه رو حس میکردیم :(
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام بروی ماهت:)
ما که زینبمون بنا نیست بره سربازی چیکار کنیم :)))
فرم در حال بارگذاری ...
سلام
یاد برادر کوچکم افتادم
سر سفره مینشست اول به قاشق چایخوری دست میزد احیانا کسی قبلش استفاده نکرده باشدش!
بزرگ شد رفت سربازی درست شد:-)
annarestan.kowsarblog.ir