آرامم دخترم، این آرامش سهم همه ی ماست.
فیلم آنام را دوست داشتم. همه ی قسمت های آن را دنبال می کردم. رابطه های عاشقانه اش را کار نداشتم. تنها رابطه ای که با عث می شد این فیلم را دنبال کنم رابطه ی آرزو و مارال بود. اما این دوقسمت آخر حسابی حالم را بد کرد. دوست نداشتم مارال بمیرد. برعکس همه ی فیلم های ایرانی که همه چیز به خوبی تمام می شد فیلم آنام با مرگ مارال همه بیننده هایش را ناراحت کرد. لحظه ی مرگ مارال که خودش حدیث مفصلی دارد و هزار نقد شاید به آن وارد باشد غمناک بود. بغض عجیبی داشتم. شاید من اگر جایی مارال بودم هیچ وقت صبر نمی کردم . حق من بود که دخترم را بغل کنم. آرام شوم. دستانش رابگیرم. صورتش را بوسه باران کنم. برایش مادری کنم. با تمام غمی که مرگ مارال بر دلم گذاشته بود به این فکر می کردم که چگونه او از بلندی به پایین پرت نشد. شاید اگرمن بودم از بالای آن تپه به پایین می افتادم. اصلاچرا مارال این لحظات آخر ادبی شده بود. مُردنش رمانتیک بود. من احتمالا موقع مرگم اگر رمانتیک باشد یا شعر های هوشنگ ابتهاج یا جملاتِ نابِ جبران خلیل جبران را می خوانم. البته نمی دانم بستگی دارد که قبل از آن چه کتابی خوانده باشم. من به شدت جوگیر کتابهای می شوم که می خوانم. یک جورایی خودم را برای کتابهای که دوست دارم لوس می کنم. آنقدر که هم من وابسته می شوم به آنها هم کتابها به من.
ذهنم چقدر از این شاخه به آن شاخه می پرد. آرام ندارد. فکر کنم در اثر حرکت جوال ذهن باشد .گفتم من جوگیر هستم. اصلا این حرکت جوال ، گتره نویسی ، توصیف مکان ، تکمیل متن هر کدامشان به حدی تکرار شده اند که اگر یک روز در ذهنت مرورشان نکنی، انگار چیزی گم کرده ای. این هم هنر استاد است خوب می داند باید چگونه مارا درگیر نویسندگی کند. چگونه این تکنیک ها را به خورد ذهنمان بدهد که فراموششان نکنیم و مهارت کافی داشته باشیم.
چرا هیچ مناسبتی نیست که بنویسیم . اصلا همین تمام شدن فیلم آنام خودش می تواند یک مناسبت باشد. یک مناسبت رسانه ای. فکر ش را بکنید اگر همین آنام نبود من ذهنم بی هدف یا با هدف دنبال هیچ کدام از این موارد نمی رفت. اصلا بغض نمی کردم . اشک نمی ریختم. فکرمن درگیر حجاب مارال در جوانی و اُپن شدن او در پیری نمی شد. به قدری از تمام شدن آنام اعصاب من خوردشده که باور کنید بعد از تلگرام الحرام به نظرم تمام شدن آنام هم روپوشی برای فاجعه ی برجام بود. والا مارال حیف بود بمیرد.
خودم هم از این نقد خوبم در شگفت هستم. با تمام شُکی که از این مدل تمام شدن فیلم به من جوگیر وارد شد. اما جملات آخر فیلم که از زبان مارال بود جبرانِ این غم سنگین را کرد«آرامم دخترم ، این آرامش سهم هممونه،یه جایی این شوخی جذاب زندگی تمام میشه و…اگر فهمیدی همه چیز دنیا شوخی بوده،همه چیزو بردی.»،«اگر پرده ها افتاد واو موقع جرأت چشم تو چشم شدن رو نداشتی بدون که همه چیز را باختی …»،«این بخشش هست که زندگی رو برای آدما قابل تحمل می کنه.».
نظر از: حضرت مادر (س) [عضو]
سلام احسنت
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام
سپاس :)
فرم در حال بارگذاری ...