باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟
منتظر هستی که من عکس العمل نشان بدهم به تمام این اتفاقات و امتحانهای خوشمزهای که از من میگیری؟
تند بشوم، بخندم، از سردی خودم را در تندی آتشت ولو کنم ،گرمم بشود و غلت بخورم در ذهن یخ زدهام.
گاهی فکر میکنم درست من را نمیشناسی؟ صدباره، هزار باره اصلا همیشه بگویم أَنا عبدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ … خوب است.
میشود مربی خوبی و سهل گیری باشی. امتحان سخت خسته کنندهاست. شکنندهاست. دیوانه کنندهاست. همیشه ضعفم را نشانه میروی.تا دلم را به لبخندت خوش میکنم امتحان بعدی را شروع میکنی این که خوب است میشود کنار آمد امان از دست تداخلیها.چه کنم که نه سرما به من میسازد و نه گرما. مال بد بیخ ریش صاحبش است. خب نه به آن بالا پریدن و هورا کشیدنها و به آسمان دست دادنم از سر ذوق و نه به این…
میشود بپرسم اصلا چند چندی با خودت؟ نگویی کز میکنم یک گوشهای ومیشوم مصداق بارز صمٌ بکمٌ عمیٌ…
خودمانی بگویم بعد دلت تنگ میشود برای بندهای که غُرهایش شیرین و تو دل برو هست. خوب است یک روز جایمان را عوض کنیم. من تو باشم و تو من. یک منِ اوی بینظیری میشود برای نوشتن. نوشتن از تو و جایگاهی که داری. میدانم حرف نداری. قبول میکنی. اما در این جابجایی تو میشوی بندهای خوب که من لیاقت خداشدن برای تو را ندارم.باز شیرینی خوبیهایت من را راضی نمیکند. چون میشوم خدایی که قادر نیست پاداش خوبیهای بندهاش را پاسخ بدهد.بندهام باش منهای تمام خوبیهایت…
نه! نه همان خدایم باش و من را در آغوشت آرام کن که آغوشت امنترین جای جهان است مرا… باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی؟
سایه نوشت: خدایا قربونت بشم قهرت نگیره از من :)
خب یکم کوتاه بیا بعضی وقتا :(
نظر از: تســـنیم [عضو]
جالبه تا حالا اینجوری به رابطمون نگاه نکرده بودم … رابطه من با خدا
قشنگ بود
سلام چه متن روانی و از همه مهم تر چه ماجرای قشنگی دارید با عشق.
اگر دوست داشتید به من سر بزنید اگر چه هنوز وبلاگم بزهوتی بیش نیست..
پاسخ از: سایه [عضو]
سلام :)
چه کنیم با این عشق و عاشقیها ;-)
حتما به وبلاگتون سر میزنم با افتخار :)
فرم در حال بارگذاری ...