شب را پایانی نیست . اینجایم، همین جا در اتاقم .روحم در آزار است. نه پریشان است. روحم گم می شود در نا خودآگاهی که نمی دانم از چه اینقدر پریشان است. یکی می شوم با حسی که از آن شب هیچ گاه از من جدانشد. این چه خوابی بود.همان خواستگارسمج ، لاغر و خنده رویم… بیشتر »