تکه نخی را به پسرش ایرج داد و گفت : این نخ را دور سرم اندازه بزن . حالا حتما نخ را گره بزن تا اندازه ی آن بهم نخورد. در جواب نگاه متعجب پسرش گفت: پسر عمویت قصد دارد قطعه یدکی وسیله ای را از ایتالیا سفارش دهد1. می خواهم این تکه نخ را به او بدهی و به او… بیشتر »