یکسالی هست که با وعدهی ساختمان جدید در این زیرزمین روزگار میگذرانیم. برای کسی که بار اول میآید یا گاهگداری سر به ما میزندجای دنج و خوبی است.نقلی و تر تمیز. اما برای ما که صبح تا ظهرمان را آنجا سر میکنیم جایی نمور ، خفه، دلگیر و خسته کننده است.… بیشتر »
کلید واژه: "سایه نوشت"
فلسفه بیرحم است. چه خوب میشد که نبود، همه چیز همان بود که میدیدی. قد و قوارهی دل ما به این همه فلسفه بافی نمیخورد. مثلا فلسفهی بعضی از آغازها چه مبهماند… هستند برای ویرانیات… من یک پایان بدهکارم به تمام آغازهای که فلسفهی وجودشان… بیشتر »
سرمان را به قدری بیمزه شلوغ میکنیم که به هیچ کارمان درست نمیرسیم. قول و قرارهای کاری هم فراموش میکنیم. میشویم رئیسجمهوریکه وقت سر خاراندن هم نداریم. فرصت یک لیوان آب خوردن هم بیخودی برای خودمان نگذاشتهایم. فرق ما با رئیسجمهورهای واقعی در این… بیشتر »
…..محرم، سیاه پوش داغی سترگ، از راه می رسد، داغی مثل آه بلند فرات و گلوی سوخته خورشید، مثل مجمر چشم هایی نگران و عطش هایی سربریده. مثل آتش گرفتار در خیمههای نیمه سوخته. مثل آهی به وسعت همیشهی تاریخ و اشک جاری بر گونهی دختران و زنان کربلا. مثل… بیشتر »
به بعضیها باید گفت: فعلا برای شما بد نشده، خوش باشید تا بعد.. یک روزی یکی شبیه خودتون سر راهتون قرار میگیره! فقط همین!!! سایه نوشت:حرفی برای گفتن ندارم در مورد این بعضیها که کوچکند اما بی دلیل بزرگ شدند… بیشتر »