یک شب مهمان جامعةالزهرا بودیم. نمیدانستیم خوابگاه کجاست. دو نفر را فرستادند و قرار شد آنها راه بلدِ ما باشند. افتادند جلو من و تبیان هم پشت سرشان. اول نمیدانستیم که هندی هستند. از آنها یکی دو تا سوال پرسیدیم بعد متوجه شدیم که از کشور هند هستند.… بیشتر »
کلید واژه: "سایه نوشت"
یک: با مادرم در آشپزخانه مشغول آماده کردن غذا بودم. خیلی بلند و پشت سرهم صدایم میکرد. کمک میخواست. وارد اتاق که شدم دیدم نشسته لبهی پنجرهی اتاق خواب! گفتم چطوری رفتی بالا؟ گفت: «نمیدونم چی شد. اومدم بپرم پایین از تخت یک دفعه پرت شدم بالا!!!». سعی… بیشتر »
اسفند یا اسپَند، گیاهى است خودرو که بسیاری از مردم جهان برای این گیاه جنبه مقدسی قائل هستند و معتقدند این گیاه از نیرو و خاصیت جادویى - درمانى برخوردار است.درمیان مسیحیانِ فرانسه وِردی رایج است که به خصوصیت این گیاه مقدس اشاره مىک… بیشتر »
قبلترها یکی دو تا آهنگ از امیر جان صبوری خواننده افغان گوش کرده بودم. نه اینکه مشتاق باشم نه! خیلی اتفاقی جایی شنیدم. اگر اشتباه نکنم یکی «عمر دوباره» بود و آن یکی «من و تو دو عاشق»؛ شاید! تازگیها اما یک آهنگ از همین خواننده در ساندکلود پلی میکنم و… بیشتر »
با او که هستم دوست دارم زمان کِش بیاورد و یک ساعت، دو ساعتی که قرار است با هم گَپ بزنیم تمام نشود. از هم بپرسیم چقدر دیگر وقت داریم، هر دو نگاهمان را پهن کنیم روی صفحه گوشیها و بگوییم هنوز وقت هست و هاها بخندیم. بیبهانه هر بار یاد آن روز در اتوبوس… بیشتر »